چه باید کرد ؟ ... ( قسمت دوم ) « آسیب شناسی جنبش مسلمانان سرزمینهای تحت اشغال روسیه ی تزاری و شوروی

چه باید کرد ؟ ... ( قسمت دوم ) « آسیب شناسی جنبش مسلمانان سرزمینهای تحت اشغال روسیه ی تزاری و شوروی سوسیالیستی و درسهایی که از منهج اخوان المسلمین و قربانیانش باید آموخت »
سخنران : ابوحمزه المهاجر هورامی
در زیر به مواردی از این ابزارهای تصفیه و تربیت و ساخت امتها و هسته های اولیه ی کوچکی ،که باید مردم را به هدایت راهنما گردند اشاره می شود ،تا برهمگان در آینده روشن گردد که چراآزاديهاي آنی هميشه براي مردم سودمند نيست؟:
"وما يلقاها الا الذين صبروا و ما يلقاها إلا ذو حظ عظيم"(فصلت)
"به اين خوي نمي رسند مگر كساني كه داراي صبر و استقامت با شند و بدان نمي رسند مگر كساني كه بهره ي بزرگي (از ايمان و تقوا)داشته باشند.
1-ایجاد سروصدا به محض شنيدن قرآن
اين كار بدين دليل بود كه نه خودشان قرآن را بشنود و نه به ديگران اجازه استماع آن را بدهند "و قال الذين كفروا لا تسمعو بهذا القرآن والغوا فيه لعلكم تغلبون"
كافران مي گويند:گوش به اين قرآن ندهيد و هنگام تلاوت آن ياوه سرايي و جاروجنجال كنيد،شايد اين گونه پيروز شديد
2-كوشش براي فريفتن مردم با پوشاندن معاني و وارونه جلوه دادن آيات الهي
«إن الذين يلحدون في آياتنا لا يخفون علينا أفمن يلقي في النار خير أم من يأتي آمنا" يوم القيامة اعملوا ما شئتم إنه بما تعملون بصير»(فصلت 40)«كساني كه آيات ما را مورد طعن قرار مي دهند وبه تحريف آن دست می یازند،بر ما پوشيده نخواهند بود .آيا كسي كه به آتش دوزخ انداخته مي شود بهتر است يا كسي كه در سايه ي ايمان در نهايت امن وامان روز قيامت مي آيد؟هر كاري كه مي خواهيد بكنيد .او مي بيند هر آنچه را كه انجام مي دهيد»
الحاد در آيات الهي به اين معناست كه انسان از كلمات روشن آن مطالب ومفاهيم وارونه اي استخراج كند .تفسير ومفهوم روشن ودرست آيات را مورد التفات قرار ندهد وهر مفهوم نادرست ديگري رااز آن برداشت كند .تا علاوه بر گمراهي خود ،ديگران را نيز به سوي گمراهي وهدف پليدش راهنما گردد.
3-در گير كردن مسلمانان در بحث هاي بيهوده
«والذين يحاجون في الله من بعد ما استجيب له حجتهم داحضة عند ربهم »(شوري 16)
«بعد از پذيرش فرا خوان خدا كساني كه [با پذيرفتگان اين دعوت]در مورد دين خدا مخاصمه ومجادله مي كنند،حجت بازي آنان نزد پروردگارشان باطل است»
4-ريشخند كردن مسلمانان
«إن الذين أجرموا كانوا من الذين آمنوا يضحكون .وإذا مروا بهم يتغامزون وإذاانقلبوا إلي اهلهم أنقلبوا فكهين وإذا رأوهم قالوا إن هؤلاء لضالون وما أرسلواعليهم حافظين»«مطففين29-33»
«كساني كه گناه مي كردند،آناني را كه ايمان آورده بودند به ريشخند مي گرفتند وچون بر آنان مي گذشتند اشاره ی چشم وآبروبا هم رد و بدل مي كردند وهنگامي كه نزد خانواده خود باز مي گشتند به شوخ طبعي مي پرداختند وچون مومنان را مي ديدند،مي گفتند:اين گمراهانند ،حال آنكه براي بازرسي [كارشما]فرستاده نشده بودند»
5-ترديد افكني در دلهاي بي خبران
«وإذا قيل لهم ماذا أنزل ربكم قالوا أساطيرالأولين»نحل 24
«وچون به آنان گفته شود :پروردگارتان چه چيزي نازل كرده است؟مي گويند:افسانه هاي پيشينيان است»
6-برنامه فرهنگي
جهت مشغول ساختن مردم به افكار وانديشه هاي سر گرم كننده ی انحرافي اقدام به طرح يك برنامه ی فرهنگي نمودند تا مردم چنان در مسائل وافسانه ها و توهمات غوطه ور شوند كه توان ووقت انديشيدن درباره ی مسائل حياتي وجدي اسلام در قرآن را از دست بدهند.كه نضربن حارث بن كلده به سفارش وپيشنهاد بزرگان قریش داستان هاي ايراني رستم واسفنديار و...را براي مردم بيان مي كرد و به داستان گويی پرداخت ابن عباس گفته است كه نضربراي اين منظور كنيز هاي آواز خواني نيز خريده بود.....
7-ضرب وشتم بزرگان صاحب مقام وداراي عشيره وطايفه
نوفل بن الخویلد العدویه كه به اسد قريش معروف بود شخصی محترم همچون ابوبكر را همراه طلحه يكجا بسته بود وخانواده ی آنان،بني تميم ،براي رهايشان كاري نكرد .در پي آن رسول الله صلي الله عليه وسلم فرمود:اللهم اكفنا شرابن العدويه «خدايا تو خود شرابن العدويه را از سر ما كوتاه بفرما(بیهقی،ابن سعد)
-زبيرابن عوام را عمويش در حصيري مي پيچاند،آويزان مي كرد واز پايين دود ايجاد مي كرد و مي گفت :از اسلام بر گرد.ولي او همواره مي گفت :من كفر نخواهم ورزيد(ابن سعد،طبراني)
-عثمان بن عفان را عمويش حكم(پدر مروان)بست و گفت:تو دين نياكان وآبا واجداد را رها كرده اي ودين محمدرا پذيرفته اي؟من تو را رها نخواهم كرد،مگر اينكه از دين او دست برداري .اوپاسخ داد:من اين دين را ترك نخواهم كرد.هر اتفاقي كه مي افتد،بيفتد«ابن سعد»
-مصعب ابن عمير را پسر عمويش عثمان بن طلحه«كليددار كعبه»بسيار آزار مي داد.خانواده اش اورا حبس كردند تا اينكه سر انجام گريخت و هنگام نخستين هجرت حبشه همراه مهاجران رفت (ابن سعد)
-سعدبن ابي وقاص وبرادرش عامر را مادرشان بسيار در تنگنا قرار داد،ولي آنان از دين بر نگشتند (ابن سعد)
8-شكنجه غلامان،كنيزان،ومواليان بي پناه
ابن هشام و بلاذری نوشته اند كه بلال ابن رياح را در گرماي سخت ظهر بيرون می بردند،بر ديگهاي داغ مكه مي خواباندند و سنگي سنگين بر سينه اش گذاشته ومي گفتند:سوگند به خدا كه تو در همين حال خواهي ماند ،تازماني كه از بندگي خداي محمد خودداري نكرده اي و به عبادت لات و عزي نپرداخته ايي ولي او در پاسخ صرفاً احد احد مي گفت.
-ياسروسميه وعمار وبرادرش عبدالله همه مسلمان گشته و مورد انواع شكنجه ها واقع شدند رسول الله صلي الله عليه و سلم از ديدن وضعيت بد آنان نگران شد و فرمود :صبراًآل ياسر فان موعدكم الجنه «شكيبا باشيد آل ياسر ،ميعاد گاه شما بهشت است»
امام احمد و ابن سعد از عثمان ابن عفان روايت كرده اند كه روزي رسول الله صلي الله عليه و سلم از جايي عبور كرد كه اين خانواده در انجا شكنجه مي شد،رسول الله صلي الله عليه وسلم فرمود :خدايا آل ياسر را بيامرز و در حقيقت مغفرت شما شامل حال آنان شده است»
-ابن سعد وبلاذری از شعبي نقل كرده اند كه يكبار جناب ابن الارت در زمان خلافت عمربن خطاب پشتش را برهنه كرد وبه مردم نشان داد.پوست آن قسمت از بدن او مانند كسي شده بود كه برص داشته باشد .جناب ابن الارت به عمر بن خطاب گفت :كه مشركان آتشي بر افروخته ومرا روي آن كشيدند و كسي برسينه من ايستاد ،به نحوي كه آتش در اثر ذوب شدن چربي هاي بدن من خاموش شد.
9-مهمترين شيءبعد از ايمان ،نماز وجهاد؛ مسئله ی هجرت است.
اما چرا اسلام اين همه به آن اهميت مي دهد.چون مهمترين وبا ارزش ترين چيز براي يك مسلمان در اين جهان نه ميهن اوست ونه قوم وتبار ونه قضيه ي نان وشكم ،بلكه مهم ترين مسئله براي اواين است كه بتواند طبق اصول و قوانيينی كه به آن ايمان آورده است عمل كند و سعادت دنيوي و اخروي وبالاتر از همه خشنودي خداوند را جلب كند.اگر نتواند طبق اين احكام و اصول زندگي كند ،نه تنها آزادي،بلكه حتي زندگي براي او بي معني و بي ارزش خواهد بود .قرباني كردن خود از قرباني كردن ارزش ها واحكام الهي براي مسلمان راحت تر است .پيروان اسلام به همين دليل وطن خود را به قصد حبشه ترك كردند.
در رجب سال 40عام الفيل (سال پنجم بعثت)رسول الله صلي الله عليه وسلم به اصحابش فرمود:«بهتر بود شما به حبشه مي رفتيد .در آنجا پادشاهي است كه در كنارش به كسي ستم نمي شود و آن سر زمين خوبي است وتا زماني كه خداوند متعال براي رفع اين شرايط اسبابي فراهم مي كند شما در آنجا بمانيد»به دنبال اين سخن رسول الله صلي الله عليه وسلم ،هجرت نخست حبشه صورت پذيرفت كه طي آن 11مرد و4زن به حبشه هجرت كردند .هجرت دوم هم در اوايل سال شش مبعث رخ داد.
10-جاهليت قريش همصدا و متحد در محرم سال 7بعثت قطع نامه اي نوشتند ودرآن سوگند خورده و متعهد شدند كه مادام كه بني هاشم و بن المطلب رسول الله صلي الله عليه وسلم را به آنان نسپرده اند ،هر گونه ارتباط ،وصلت،گفت وگو ودادوستد با آنان ممنوع خواهد بود.ومحاصره ي مسلمين در شعب ابي طالب بوجود آمد.
اینها نمونه ای از آزمایشات و بلاهایی بود که الله برای پرورش و ساخته شدن هسته ی اصلی رهبریت نهضت اسلامی جهت رهایی دیگر انسانهای روی زمین برای بهترین بندگانش تدارک دیده بود . این سابقون الاولون و خیر امتی که در کوره ی سختی ها و آزمایشات تحت رهبریت رسول الله صلی الله علیه وسلم پخته شده بودند ،توانستند در همان مدت زمان عمر کوتاهشان ،علاوه بر آزادی خود ، اسباب آزادی وسعادت دیگر ملل نیز گردند .
در برابر این روش ثابتی که به عنوان یکی از سنتهای الله در تغیر بنیادین انسانها و جوامع مطرح می گردد ، به روش نارس وناقص دیگری اشاره می شود که تنها برای مواقع اظطرار و ضرورت به کار برده می شود . این روش پانسمان موقتی است بر روی زخم عمیقی که از خونریزی شدید و مرگ بیمار جلوگیری می کند ، اما به محض رفع شدن حال اظطراری دوباره باید به درمان اساسی و همان روش اولیه برگشت و کار را در حالت عادیش از اول شروع کرد، و گرنه ثمره و منفعتش به بندگان ستمدیده ی الله برنمی گردد .
بله ؛آزاديهاي آنی هميشه براي مردم سودمند نيست، چون مردمی که بدون داشتن هسته ی انقلابی آبدیده شده ی تحت رهبریت صالحی، به تازه گی از چنگال دیكتاتوريهاي ظالم رها می شوند نمی توانند در مسیر منافع اصلی شان حرکت کنند اینان برای دوران بعداز رهایی برنامه ای ندارند و اساسا به آزادي عادت ندارند و...مثل قوم بني اسرائيل كه پس از ديدن آنهمه مصيبت و بلایی که از فرعونیان دیده بودند؛ اما چون این آزاز و اذیتها به خاطر احکام شریعت و در مسیر وکانال مبارزه آنهم تحت رهبریت فرمانده انقلابی نبود ، آزاز و اذیتها به تنهایی نتوانست هسته و امت اولیه ای را بسازد که قدرت رهبریت بعد از آزادی و صدور آن به دیگر ملل را نیز داشته باشند .......
بنی اسرائیل پس از دیدن آنهمه ظلم وستم از دست فرعونیان و دیدن آنهمه معجزات آشکار از جانب سیدنا موسی ،هميشه پس از رهایی از چنگال دشمنانشان از هرچيزی ناراضي و ناشکر بودند،ازآسمان برایشان بهترین خوراکیها و نعمتها فرود می آمد اما باز آنرا کم اهمیت دانسته و همیشه در حال گله و شکوایه و غرزدن و... بودند .در آخر هم گفتند ای موسي خودت با خدابرو بجنگ و ...مائده (20-24)
بني اسرائيل ترسو بودند،ايمانشان آبدیده نشده بود ، اگر در آن حالت اظطرار قرار نمی گرفتند و سالها تحت آزار و اذیتها توسط مشرکین ایمانشان تقویت گشته و امت وهسته ی اصلی را به وجود می آوردند ،قطعاپيروز مي شدند.اما در این حالت موجودشان ،به خاطر احکام الله و سعادت خودشان کاری نكردند. خداوند هم این نسل را در صحرا زندانی کرد؛ تا اینکه یک نسل آموزش دیده ی سختی دیده ی تحت رهبریت موسی، رشد کرد و نسل قبلی از میان بر داشته شد . و پس از آن بود که امتیازات خیر امت را به آنها برگرداند و سروری زمین را به آنها سپردو....
خداوند همين قوم بنی اسرائیل را 40سال يعني تازگان زمان انهدام يك نسل و بوجود آمدن يك نسل جديد جريمه مي كند (26-25مائده)حتما باید بپرسید که چرا يك نسل ؟ وباید جوابش را نیز یافته باشید . و اینکه چرا هرنسلی معمولا فقط یکبار انقلاب می کند و.....
نسل دوم و جديد كه در حالت سختي و مشكلات در زیر دست موسي تربيت شدند ، با قدرتي فراگير توانستند سرزمين خودشان را از مشركين باز پس گيرند ورسالتشان را انجام دهند.
نمونه امروزي این روش نارس قوم بنی اسرائیل اما غیر اظطراری را در هنگام فروپاشي اتحاد شوروي وجمهوريهاي تازه استقلال يافته مسلمان ويا همين تازه از بند رسته های عرب مشهور به بهار عرب به وضوح مي توان مشاهده كرد. زماني كه در سال 1917انقلاب اكتبر سکولار - سوسیالیستی روسيه رخ داد ،بعد از غلبه ی امام شميل درقوقاز،اين نسل از مسلمين در دست ديكتاتورهاي تزاري زندگي مي كردند، يكهو صاحب آزادي ورهايي از دست ديكتاتورشدند.ما نمي توانيم اينها را با نسل بني اسرائيل مقايسه كنيم.چون آنها واقعيت و موقعيتهايشان بدتر بود،امّابا اينكه مجاهدين در حال نبرد با ديكتاتوري روس بودند اما تأثيرات ديكتاتوري برآنها نيز ناچيز نبودوتأثيرات خودش را داشت.اما هنگامي كه انقلاب اكتبر 1917رخ داد شرايطي وجود داشت كه مسلمين مي توانستند با استفاده از آن شرايط وجوانقلابي؛ خودشان صاحب حكومت و استقلال گردند. واقعیات آن زمان يك دست نبودند اما ما مي توانيم ازآنها درسهايي بياموزيم:
اولاً ما در اين حالت به زمان وحالت انقلاب و جو انقلابي نظري مي افكنيم . یک قسمت عمده از انقلاب ها تظاهرات و راهپيما يي است كه خود به خود و خود جوش سازماندهي مي گردند ونوعي انقلاب كور است كه پس از آن ، ائتلاف ،مجلس،شورا ،جمهوري و...به بار مي آورد .در اين مرحلۀ بینابینی بی حاكميتي انقلابي ،در روحيه مردم دو چيزحاكم ميشود؛ پر انرژي مي گردند وبه آينده اميدوار، ونگران از وضعيت نا مشخص كنوني.
تظاهرات به اين حالات یاد شده گسترش و میدان مي دهد .تظاهرات مثل آهنربا مردم را به خود جذب مي كند ،در همين راهپيمايي ها مردم براي خودشان رهبر و لیدرتعيين مي كنند. در راهپيمايي مردم حس مي كنند كه همگي داراي يك هدف هستند وبا همديگر در جماعت هاي مختلف هم رأي ميشوند ،هرسازماني كه درهمان زمان به دنيا آمده اند، و هرحزبي كه در همان زمان متولدمي شوند، خيلي راحت هم منهدم مي شوند ،راحت درست مي شوند وراحت هم منهدم مي گردند .
ممكن است كه يك سازمان داراي يك جهانبینی صحيح باشد ؛امّا اين براي به حاكميت رسيدن كافي نيست.درزماني كه مردم به هر كسي كه وعده بهتري بدهد آرزوها و اهدافشان را مي فروشند ودست به دست مي گردند.کسانی می توانند در این پروسه برنده گردندکه با برنامه وتجربه و دوری ازخيال پرستي سياسي ،نماينده ی « نه گفتن » و اعتراض مردم باشند . اینگونه احزاب و امتها مي توانند حكومت را در دست بگيرند،دراين زمان بلشویکها(جناح اکثریت انقلابیون مارکسیست تحت رهبری لنین ) داراي اين ويژگي ها بودند واينها پيروز شدند. بلشویکهاتصادفي روي كار نيامدند، بلكه از كانال صحيح و بهره گيري صحيح وعلمی از وضع موجود روي كار آمدند.
بلشویکها توانستند ازاين آزادي به وجود آمده استفاده مناسب را ببرند، آنها از قبلها خودشان رابراي اين وضعيت آماده كرده بودندوشرايط ونيازهايش را به خوبی درك كرده وپاسخ مناسب برايش داشتند ،اما مسلمين دراين موقعيت چكار مي كردند؟
البته مسلمين هم بي كار ننشستند .زماني كه حكومت تزاري قبلي با آزادي هاي ليبرالي در اواخر عمرش مردم را مشغول كرده بود، مسلمين با استفاده از اين موقعيت؛ مدرسه،مسجد،دانشگاه، امور خيريه ،كتابهاي اسلامي نشر دادند، مجله واخبار نامه نشر كردندو رشد علمي اسلامي در همان زمان خيلي بالا رفت كه حتي باعث نگراني حكومت قبلي شده بود و حكومت هميشه از پان اسلامیسم صحبت مي كردند واين موضوع حتي باعث نگراني بلشویکها نيز گشته بود.
لنين در يكي از مقاله هايش ازاين نگران بود كه، آموزش ها ي علمي قوم تاتارها وبشکرهاي مسلمان، ازشهرنشينان شهرهاي بزرگ هم بالاتر رفته بود.اما لنين بيهوده نگران شده بود، چون اين بيداري اسلامي را همين رهبران آموزش ديده ی فرهنگی متمدن و...به بن بست كشاندند.وبا تعليمات غلطشان ،مردم با فرهنگ را در مسير غلطي سوق دادند.
مشكل رهبران آن وقت اين نبود كه وارد دانشگاهها، یامؤسسات علمي گشته بودند؛ بلكه مشكل اساسي در آن زمان اين بود كه در قالب (سکولاریستهای ليبرال دمكرات)فرورفته بودند وبه همین دلیل زماني كه جمهوري تشكيل شد ،فقط سوسيال دمكراتها وکدت ها و اسرها جمهوري درست نكردند، بلكه مسلمين نيز در فكر تشكيل جمهوري بر آمدند ،اما فقط خواهان بعضي از امتيازات و درخواستهای بسیار ناچیز بودند؛ يكي حقوق برابر با روس ها و ديگري گرفتن زمینهایشان كه روس ها گرفته بودند.
از بدترين اعمال غلط اینگونه مسلمانان به اصطلاح متمدن اين بوده است كه با نزديك شدن انتخابات "دوما"براين شدند كه در حزب "كانستوتتسيون دمكرات"قرار بگيرند،همان وقت در "دوما"معلوم است كه نمايندۀ خودشان را در فراكسيون خودشان در حزب "كدت ها"درست مي كردنددر نتيجه فراكسيون مسلمين تكه تكه شدند، و چند قسمت شدند ؛يك قسمت آن "گروه رنجبران مسلمان،ازكشاورزان و كارگران حمايت مي كردند"یکی قسمت بزرگ دیگر "اتفاق المسلمين" بود كه فقط از پولدارها حمايت مي كردند.
اما يك سیاست تیمارستانی ديگري رخ داد؛ زماني كه در سالهاي 1917-1918قدرت مسلمين در اوج خودش بود،مسلمين از يك خودمختاری محلی تحت حاکمیت سکولاریستهای کمونیست صحبت مي كردند ،كه در آن شريعت اجرا گردد نه اینکه حكومتی اسلامي بوجود آید . رادیکالترین مسلمانها چي طلب مي كردند؟نوعي فدراليسم را در داخل روسيه ی سکولار کمونیست طلب مي كردند.وقتي كه اين سندهاي تاريخي را در همان وقت مي خوانی تعجب مي كني كه اجداد مسلمانها همان وقت چگونه با جاهليت ملحق شده و معتهد به قبول حاکمیت کفار مي گشتند، در حالی که اگر کمی به خودشان زحمت می دادند می توانستند وضع مسلمین را در حدی که لیاقتش را داشت قرار دهند.
اواخر ماه نوابر واول ماه دسامبر سال 1917در شهر "قوقان"در وادي فرغانه ازبكستان يك"سيرز"تشكيل داده و شوراي مردمان تركستان رادرست كردند. ازاین شورا 3/2مردم بومي و3/1روسها و يهوديهابودند و جمهوري خود مختار قوقان درست شد. رهبريت حاكميت و نخست وزير"مصطفي چوقاي"معاونش سلطان شاه احمد اف وزير ارتش عبيدالله حجيف،وزير كشاورزي و آب "يورالي اگايف"وزير تجارت عابد جان محموداف. در اين انتخابات علني به اصطلاح دمکراتیک،وزير امورمالي كه مهمترين منصب بود در دست سالامون ابراماویچ گلشولد بود. عجیب است که این اشتباهات هنوز وجود دارد .باور كردنش محال است وتعجب مي كنم كه در عرض 90سال گذشته رهبران پاکتی همينجوري بودند و الان هم همينجوري اند و تغييري نكرده اند.
17 الی 23ماه ژوئن سال1918درشهر "قازان"تاتارستان"كمیسريت مركزي مسلمانها"را درست كردند. در اين كميسريت با اشتراك مسلمانها ی كمونیست ؟! با کمونیستهای پتروگراد،قازان و استراخان كنفراسی تشكيل دادند.امروز زماني كه اسم كمونيست مسلمان به گوشهايمان مي خورد ،يك اسم مسخره و کمدی است . اما متأسفانه در آن دوران اين اسم يك اسم عادي و طبيعي بود. حتي يك گردان 5000نفري از مسلمان هاي ارتش سرخ وجود داشتند ،آنها در تصرف كاخ پادشاهي قديم تزار در پتروگراد شركت داشتند .(امروزه هم نام سکولاریست مسلمان جای کمونیست مسلمان را گرفته است )متأسفانه اين واقعيت بود!
اين جريانات توهمي سوسياليستي سالها ي زيادي فكر مسلمين را به خود مشغول كرده بودند، واين تئوري هاي غلط تا اواخر دهه ی 70قرن بيستم، حاكم بودند.من اين مثالها را براي به محاكمه كشيدن اجدادمان نمي
آورم ،چون ما در همين دهه ی 90قرن بيستم و حتی قرن حاضر از آنها بهتر فكر نمي كرديم.بلكه شرايط وامكانات ما بيشتر بود ،برای ما امكان تجربه گيري از حركات اسلامي قرن بيستم وجود داشت،مقصد من از اين مثالهاي تاريخي اين است كه براي شما مشخص كنم كه اين اشتباهات را هر نسلی تكرار مي كند وتنها در شكل ولغت جاهليش فرق مي كند .لكن اشتباهات همان است كه بوده .قبلا «دوما »بود الان«پارلمان»قبلا سکولاریستهای کدت ، اسر ، بلشویک و....بود،الان سکولاریستهای دمكرات ،سوسيال دمكرات و...
در اول سال 90زماني مسلمين «سی اس » (کنفرانس ، شورا ، قورتای)تشكيل دادند ؛ودر اين كنفراس حزب نهضت اسلام را به وجود آوردند.خیلی زیاد تلاش كردند تا اينكه از وزارت قاضيان شوروی مجوز گرفتند .حتي درباره اين امور ياد آوري كردنش هم كمي خجالت آور است كه بگوئیم گرفتن چنین مجوز بی ارزشی سخت بود. خوشبختانه شوروي ها تكه تكه شدند قبل از اينكه شوروي ها به حكومت مسلمين اعتراف كنند. خوشبختانه الله نشان داده كه اعتراف ديگران به اسلام بايد با جهاد صورت گيرد تا ديگران به ما اعتراف كنند. همه چيز امروزه باز تكرار مي شود امروزه مسلمين با سکولاریستهای دمکرات فرق و تناقضی نمي بينند، ما قبلا"دراين باره صحبت كرديم.
يك كار تعجب آور ديگري وجود دارد كه باز تكرار مي شود؛ اينكه در زمانی که نسل کشی بلشویکهای سکولار سوسیالیست از مسلمین شروع شده بود ؛وقتي كه كلا"روستاهاو مردم بيچاره ی تركستان توسط سربازان بلشویک در قساوت کامل كشته مي شدند ،به جاي مقابله وجهاد عليه آنها، اين طبقه فرهنگي مسلمان مي خواستند كه اين خبر را به گوش سازمانهاي جهاني برسانند .انگاربلشویکها از اروپائيان خجالت مي كشيدند ودست از كشتار بر مي داشتند. همين كاري كه الان اين طبقه فرهنگي مسلمان دوباره دارند انجام مي دهند.
اين فاحشه بازي سياسي كه اروپا براي حقوق بشر آه و ناله مي كند؛ مسئله ی امروزه و تازه ای نيست ، بلكه اين امري است طبيعي كه جامعه ی جاهلی سکولاریست غرب ،قرنه ها ست خودش را با آن منطبق و هماهنگ كرده است.
البته غير از ليبرالهاي به اصلاح مسلمان كساني ديگر هم بودند كه از آموزش هاي فرهنگي برخوردار بودند، اينها امامان مساجد و غيره بودند كه مي دانستند منهج اسلام با ديگر مناهج فرق مي كند. يكي از اين امامها اوزون خواجه سالتنسكي رحمه الله گفته است كه هميشه بين خوك سفيد و خوك سرخ هيچ فرقي وجود ندارد (روسهاي كافر را به رسم عادت ،در آن مناطق، خوك مي گويند )اين طبقه از مسلمين مي دانستند كه عليه كفار فقط يك راه مبارزه وجود دارد و آن هم جهاد مسلحانه است؛ اين ها در حد توانشان كوشش كردند كه اين وظايف را انجام بدهند.
اين مسلمين نمي خواستند زير چتر استعماري روسها زندگي كنند. به همین دلیل مجاهدت غيرتمند مجاهدين بعد از امام شميل تا الان قطع نشده است .
از 1877 در چچن وداغستان پشت سرهم و پیوسته اين آتش جنگ و جهاد شعله ور شده است. در چچن رهبر مجاهدين علي بيك خواجه و در داغستان خواجه محمد ساغرت لنسكي بود. اين قیامها گاهگاهی از طرف روسها سركوب می شد ؛امّا به كلي از بين نرفته وتوانسته اند الان خودشان را به زمان ما برسانند. امروزه نسل جديد مجاهدان در قوقاز نسل اندر نسل همچون یک فرهنگ مستحکم و با دوامی جهاد را قبول كرده اند.
چهره جوانان مجاهدامروزه از ايمان درخشيده و روشن گشته است. اين جوانان جسور به الله توکل مي كنند واكثر اين مجاهدان در هنگام نبرد بر كفار برتري دارند .در اين مبارزات بايد تجربيات نسل گذشته را بدانيم و واقعيت امروزه را نيز بايدخوب بفهميم، و اين تجربيات را با درك صحيح وضع موجود ی كه در آن زندگي مي كنيم ،تطبيق دهيم.
مسلمين بايد دائم بر خود ياد آوري كنند كه مسئلۀ اساسی اين است كه قانون و حكم الله را در زمين مستقركنند واين كار زياد آساني نيست. شريعت را مستقر كردن از طریق در تظاهرات شركت كردن ويا تعیين يك رهبريت از طريق انتخابات پارلماني صورت نمي گيرد. براي اعلاءكلمة الله واجرای حکم و شریعت الهي، وجود يك جماعت اسلامي مسلح كه حاضر است خودش را فدا كند لازم است. اينگونه جماعتها نيز در كنفرانسها و پارلمانها و مراسمهاي چايخوري دوستانه و قهوه خانه های سياسي بوجود نمي آيد. البته من با مجالس و كنفرانسها یی که در آن مسلمین حاکم باشندمخالفتی ندارم، اما در اين کنفرانسهای موجود، كسي به كسي نيست ،هر چند كه در آن آدمهاي مسلماني نيز پيدا مي شوند. امّا فقط در جهاد مسلحانه است كه مسلمين مثل فولاد متحد و قدرتمند مي شوند كه ثمر بخش باشند. فقط در جهاد با كفار بهاء و ارزش حقيقت فهميده مي شود واساس مستحكم سازمان درست مي شود. به همين دليل الله در قرآن در ضمن حرکت مبارزاتی و تطبیق تدریجی شریعتش در زمین اشتباهات رسول الله صلي الله عليه و سلم را بيان مي كند سوره توبه(44-43) و بدین ترتیب بود که، اساس مستحکم سازمان و هسته ی اولیه ی قدرتی که می خواست برای کل انسانها نجات بخش باشد، شکل گرفت .
نفرات جماعت مي دانند كه امتحان شدن در جهاد كافي نيست ،آنها خودشان را بايد برای دوران آرامش آماده كنند و امكان دارد اين دوران سنگين تروحساس تر از زمان جهاد باشد. آیا اينگونه هسته وسازماني امروزه در قوقاز هست؟ بله،اينگونه هسته ی کارآمد؛جماعت و سازمان مجاهدين قوقاز است.
در برابر این هسته های مختلفی که در سراسر سرزمینهای مسلمان نشین بوجود آمده اند ؛اسلام با آنكه تكميل است امّا باز به انسان در این دنیا اختيار داده شده كه آنرا بر گزيند، يا راههاي كج وانحرافي ديگر را در پیش گیرد. قرآن هم جمعيت انسانهاي مؤمن و غير مؤمن،هم قوانين نشان را ،هم حالاتي كه هر انساني كه در آن مي افتد را تعريف و تشريح مي كند. امروزه شركياتي همچون سكولاريسم،سوسياليسم،سوسيال دمكراسی ، ناسیونالیسم و....ازهمان سادگي بت پرستان خارج شده وشكل فرا گير ايدئولوژيك و جهانبینی به خودش گرفته وقلمرو ديدگاهايش را گسترش وهمه گير نموده است، وگرنه كفر و شرك وگمراهی همان است كه بوده، اما در يك نام و رسم جديد و با امكانات و ادبيات امروزي وبه اصطلاح مدرن تري.
امروزه مشركين ازبسياري از اسباب قدرتمند اسلامي استفاده مي كنند. واگر اکثررهبران مسلمین را بارهبران مشرکین و حتی مرتدین ،درانتخاب راه وسياست صحیح ريسدن به هدف سازمانی و جماعتی،( که برای کسب قدرت و تحکیم قوانین مخصوصشان برپا کرده بودند) مقایسه کنیم ؛ خواهیم دید که رهبران كفر همچون لنین ، هیتلر و...راه را بهتر پيدا كرده اند.
البته اين مثالهاي ماركس،لنین ، هیتلر ، سکولاریسم ، لیبرالیسم ، سوسیال دمکراسی ، کمونیسم و...براي چه لازم است؟ مگر چيزهاي ديگري نيست كه ما ياد بگيريم؟البته شما زياد عجله نكنيد.اين سند تاريخي جديدی در زمان ما است،ما نبايد در مورد سند تاريخي روز بي احتياطي كنيم.
ما بايد تحليل كنيم كه سکولاریستهایی چون لنین ،مائو،کاسترو، حفظ اسد ، صدام حسین ،آتاتورک ، هیتلرو....با آنكه عقاید و برنامه های آنها بر مبناي دروغ وتوهم پاگرفته بود ، اما آنها توانستند كه يك سيستم و حكومت مورد دلخواهشان را درست كنند. اما پیروان عقيده و مكتب زندۀ اسلامي ، با آنكه یکی دو قرن از فعالیت مستمرآنها گذشته و آنهمه زحمت كشيده شده ، (غیر از مدتهای کوتاهی در نقاط مختلف) هنوز نتوانسته اند يك حكومت مطلوبی را درست کنند که مجری شریعت و دستورات دين باشد وهميشه در آروز و خيال زندگي مي كنند؟فقط داشتن تعليمات حقيقي و صحيح براي غلبه كردن ضمانت نمي دهد،بلكه بايد با قاطعيت و مداومت ،با شرایط عینی و درست مبارزه خود را تطبيق داد .و قانون سنتهاي الهی وتاريخي و قوانین علم مبارزه ی نوین و کانالهای امروزیش، روانشناسي توده ها و...را در نظر گرفت.
اين عقايد با آنكه غلط بودند، اما چون از تكنولوژي اسلامي و صحيح استفاده كردند، به اهدافشان رسيدند.اینها تجربيات تاريخي اسلامي را در مسير غلطش مورد استفاده قرار دادند. مسلمين بر عكس ؛ پیروی كردن از قرآن و سنت را تبلیغ مي كنند ،اما در واقعیت و هنگام عمل ، قطب نما ی کفار و سکولاریستها و تعليمات دروغين امروزي آنهاست كه به صورت مد درآمده ،و بسیاری از رهبران مسلمین به صورت سطحي آنها را گرفته و عمق قضيه را در نمي يابند.
چه باید کرد ؟ ... ( قسمت سوم )« آسیب شناسی جنبش مسلمانان سرزمینهای تحت اشغال روسیه ی تزاری و شوروی سوسیالیستی و درسهایی که از منهج اخوان المسلمین و قربانیانش باید آموخت »
افراد عادی و جماعتها پاسخ دهند:به خطر انداختن آبرو، ناموس ، خون ومال مسلمانان براي چیه؟