چرا شما برخلاف جريان اخوان كمتر تمايل به گفتگو داريد و ..اينكه چرا اول گفتگو با اسلامگرايان سپس با د

چرا شما برخلاف جريان اخوان كمتر تمايل به گفتگو داريد و ..اينكه چرا اول گفتگو با اسلامگرايان سپس با ديگران؟ مگر ..
ارائه دهنده : احسان هورامي ( دانشجوي علوم سياسي )
[ نوشته ی حاظر متن یکی از پرسش و پاسخهای پس از سخنرانی استاد ابو حمزه المهاجر هورامی در عید قربان سال 1390 هجری شمسی در حضور دانشجویان دانشگاه .... تحت عنوان « چه باید کرد؟ (آسیب شناسی جنبش مسلمانان سرزمینهای تحت اشغال روسیه ی تزاری و شوروی سوسیالیستی و درسهایی که از منهج اخوان المسلمین و قربانیانش باید آموخت) » می باشد ]
· دليل اينكه شما برخلاف جريان اخوان كمتر تمايل به گفتگو داريد و بيشتر بر تك روي و و عدم پذيرش ديگران ( منظورم سكولاريستها هستند ) تاكيد مي كنيد چيست ؟نكته ي ديگر اينكه چرا اول گفتگو با اسلامگرايان سپس با ديگران؟ مگر ديگران فرزندان همين آب و خاك نيستند ؟
با تشكر
· جواب از طرف استاد ابوحمزه هورامي :
ما بر آن نيستيم كه گفتگو كردن و حتي همگرايي مصالح مشترك با احزاب ارتجاعي (اهل بدعت و حتي سكولاريستها ي مرتد )وكهنه پرست موجود نبايد صورت گيرد، بلكه چون مشتركات حقوقي و سياسي ما با اسلامگران بيشتر و نزديك تر است و هر دو بصورت عقيده بر احكام و قوانين اسلامي اتفاق نظر داريم ، يادآوري كردن وروشنگري كردن و نشان دادن نقاط سوء تفاهمهاو...جهت وحدت ودر پيش گرفتن عمل واحد راحتتر از كساني است كه در اساس با احكام وقوانين اسلامي سر ناسازگاري وحتي دشمني دارند.
صحبت كردن دربارۀ آموزش و پروش ، اقتصاد ، قوانين مدني و جزائي ، حقوق اسلامي زنان ،امنيت جامعه و... با يك اسلامگرا خيلي راحتتراز صحبت كردن با يك كهنه پرست سكولاريست سوسياليست يا ناسيوناليست ليبرا ل است .چون صحبت كردن با اسلامگرايان وديگر احزاب سكولار كاملا دو مقوله مجزا ست.دو استراتژي بيش از اندازه متفاوت ومختلفي داريم،ما ممكن است بر مسائل ريزي چون زبان وادبيات و شعرو....و جنگ با دشمن مشترك با هم نزديك شويم ، امّا درمورد قوانين و احكام ومنافع اسلامي مردم مسلمان و طنمان ما هيچ مشتركات اساسي نداريم .
در گفتگو يا همگرايي ، ابتدا بايد بر اتحاد سياسي وايدئولوژيكي براحكام وقوانين اجرايي جامعه اتفاق نظر داشت واتحاد برسر منافع متضاد غير ممكن است و چنانچه اتحادي هم بر سر اينگونه منافع متضاد صورت پذيرد موقتي و مقطعي است و در نهايت منجر به جنگ داخلي و يا سركوب وحشيانه ي جريانات اسلامگرا توسط سكولاريستها و تسليم نمودن آنها در برابر احكام و قوانين سكولاريسم مي گردد .
اما اينكه مي بينيم در اروپا و يا در سياستهاي بين المللي ( مثل همگرائي اتحاديه ي شانگهايي و ناتو و آمريكا بر سركوب مجاهدين فرقه ي ناجيه وچپاول و اشغال سرزمينهاي ديگر) يك كمونيست يا سوسيال دموكرات با يك دموكرات مسيحي يا يك بورژواي ليبرال با همديگر گفتگو كرده و در پايان به نوعي توافق و حتي اتفاق عمل پايدار و يا موقتي مي رسند ، دليل عمده اش اين است كه تمام اين گفتگوها در چهاچوبه ي احكام سكولاريستي و منافع سكولاريستي انجام مي شود؛ يعني در واقع نوعي گفتگوي درون گروهي است . مثل اينكه ، بلا تشبيه ، چگونه يك شافعي با يك حنفي يا مالكي بر محوريت احكام شريعت و قران و سنت وارد گفتگو مي شوند و به توافقاتي هم مي رسند . اينگونه گفتگوها درون گروهي است .
سكولاريسم نوعي ديكتاتوري خشني است كه با شديدترين وجه ممكن به سركوب احكام شريعت و حذف اينگونه احكام از جامعه مي پردازد و زماني كه به گفتگو با جريانات اسلامگرا مي پردازد به دليل آن است كه يا قصد بسيج عمومي براي رسيدن به اهدافش را دارد يا اينكه در وضع موجود قدرت نابودي آني شريعت و احكام آنرا نداشته و قصد دارد كه به صورت تدريجي و پس از منهدم كردن پايه هاي مردمي آنرا به حاشيه براند .
در وضع موجود نيز چنانچه شما جماعتهاي منتسب به اخوان يا تصوف يا سلفيت يا غيره را مي بيني كه در داخل حكومتهاي سكولار داراي مناصب و يا وزايي هستند به دليل اتحاد اينگونه جماعتها با سكولارها نيست ، بلكه در واقع تسليم شدن آنها در برابر سكولاريسم و احكام سكولاريسم است ؛ و بدون شك شما بايد فرق بين اتحاد و تسليم شدن را بدانيد .
افراد عادی و جماعتها پاسخ دهند:به خطر انداختن آبرو، ناموس ، خون ومال مسلمانان براي چیه؟