حدود آزادي انديشه در بيان و عقيده نزد مسلمانان و غيرمسلمانان و شناختي نوين بر حقوق غيرمسلمانان مخالف
بسم الله الرحمن الرحيم
حدود آزادي انديشه در بيان و عقيده نزد مسلمانان و غيرمسلمانان و شناختي نوين بر حقوق غيرمسلمانان مخالف ( 1 )
به قلم استاد مجاهد : ابوحمزه المهاجر هورامی
«يا ايها الناس اتقوا ربكم الذي خلقكم من نفس واحده و خلق منها زوجها و بث منهما رجالاً كثيراً و نساءً و اتقوالله الذي تساء لون به والأرحام ان الله كـان عليكم رقيباً . (نساء 1)
خداوند انسان را بر بسياري از آفريده هاي خود برتري داده (اسراء 70) و چون آسايش بندگانش را مي خواهد در دين هم حرجي قرار نداده (حج 78- بقره 185) و اگر مي خواست همة ما انسانها را يك امه واحد مي كرد، اما مي بينيم كه گروهي گمراه مي شوند و گروهي هدايت مي يابند (نحل 93) « و علي الله قصد السبيل و منها جائرء و لوشاء حكم اجمعين (9 نحل ) و كسي كه خدا او را گمراه كرده باشد نورديگري برايش نيست.(نور 40)
- با قبول اينكه ميان مسلمان و غيرمسلمان اختلاف وجود خواهد داشت و قطعاً افرادي وجود خواهند داشت كه به اسلام و امت اسلامي نمي پيوندند و اعتقادي ندارند ـ اين امريست حتمي و اجتناب ناپذير – و چنين افراد غير مسلماني وجود خواهند داشت چه بخواهيم چه نخواهيم (هود 119-118)
- حرص برايمان آوردن همه هم امريست بي فايده چون مخالف بند بالاست (103 يوسف)
- و نمي توان هيچ كس را نيز مجبور به ايمان كرد و اجبار به ايمان هم مطرود و منفور است (يونس 99)
- در نتيجه بايد شيوه اي را كه خالق و پروردگار مان در برخورد با چنين انسانهايي آموخته ياد گرفت (اسراء 70) عنكبوت 46- نحل 125- ممتحنه 9-8 لقمان 15-14 مائده 5- اعراف 185)
- اميد است با رعايت شيوۀ برخورد صحيح اسلامي خداوند دشمنان را نيز با محبت و موده گرداند (ممتعنه 7-9)
برخوردهايي چون شيوة قضاوت علي بن ابي طالب عليه السلام با شخص يهودي ، و شيوه عمر بن خطاب عليه السلام در قضيه پسرعمر و عاص با مرد قبطي و….
پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم براي همه مردم است (سباء 28- اعراف 158) و خطاب به كل مردم و انسانها بطور اعم اعلام مي داريم كه محبت و دليل قاطع براي شما آمده و نور آشكار و روشن براي شما نازل شده است. و از ياد نمي بريم چنانكه پيش بيني در مسئلۀ تأويل خواب، صالح و غيرصالح نمي شناسد(قضيه خواب فرعون) مؤمن هم مسلمان مذهبی و مسلمان سلفی نمي شناسد و در همه جا وجود دارد. افرادي هستند هم علائمی ازشرك دارند، هم عادلند، هم مؤمن « و ما يؤمنوا اكثرهم بالله الاوهم مشركون»(يوسف 106 )
نيز در شريعت اسلام ((مـال و عقل و عـرض و جـان)) مـرتبه مـادون (دين) را دارا مي باشند. اين قضيه ايست بسيار مهم و اساسي و وعده هاي خداوند در مورد ايماندارن و بي ايمانان نيز مشهود و آشكار است (ال عمران 13- اعراف 96 رعد و 28 و…..)
بايد دوستي و دشمني با ديگران صرفاً براي رضايت الهي باشد نه هيچ چيز ديگري
((من احب لله وابغض لله و منع لله فقد استمكمل الايمان)) ( ابوداود- 4681)
كسي كه دوستي كند براي خدا و دشمني نمايد براي خدا و منع نمايد براي خدا پس براستي كامل نموده است ايمان را.
((اوثق عري الايمان الحب في الله و البغض في الله))
محكمترين رسن و طناب ايمان دوستي براي خدا و دشمني به جهت خداست (احمد (4/96) صحيح الجامع (1728)
هم
چنين عدل و داد را هر چند كه به نفع سرسخترين دشمنان اسلام و مسلمين نيز باشد بايد
رعايت كرد و از هر گونه تعدي و ظلم دوري
گزيد.
((يا ايها الذين آمنوا كونوا قوامين بالقسط شهداء لله و لا يجرمنكم شنئان قوم علي ان لا تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوي اتقوالله (…) مائده80
فلاتتبعوا الهدي أن تعدلوا : ان يكن غنياً او فقيراً فالله اولي بهما (نساء 135)
و لا تتبع الهوي فيضلك عن سبيل الله (ص 26)
و با اين شدت «هواي نفس و هواي دل» هر دو منكوب مي گردند. ما شيوة برخورد با احزاب و گروههاي غيراسلامي را آموخته ايم (انعام 148- نجم 28 شوري 15 ) و لطيف ترين و نرمترين و زيباترين الگو در برخورد با مردم را نيز از پيامبرانمان عليهم الصلاة به ارث برده ايم (هود 25 تا 34) و ايمان داريم كه يقيناً در آخرت وعدة الهي براي مؤمنين تحقق خواهد يافت (بنيه 7-17 )
با اين توضيح كوتاه، در تحليل و قضاوت در مورد هر انديشه و تفكري ، چه ديني و چه غير ديني و يا قضاوت ميان دو نفر يا دو جمع و گروه، برپايۀ دستورات اسلامي چه مسلمان باشد چه غير مسلمان و حتي ضد اسلام ، بايد از دو بلاي و يرانگر و سخت متحجرانة بدور از هر گونه عاطفه و انسانيتي، به نامهاي «جهل» و ((جور)) خود را دور نگه داشت و براي بررسي و صدور راي در مورد هر فرد يا گروه و جماعتي ابتدا بايد با پژوهشها و تحقيقات اساسي ، محيط و كافي، آنهم غيرمغرضانه و (( از روي عدالت و قسط)) ، ((علم و آگاهي )) خواسته شده در قرآن را حاصل نمود تا قضاوت مبتني بر ((جهل و ناآگاهي)) نباشد و آنگاه با حصول چنين آگاهيهاي اقدام به معرفي و شناساندن و صدور رأي نمود تا فرد تحليلگر و قضاوت كننده دچار مصيبت ((جور)) نگردد. چنانكه از پيامبر – صلي الله عليه و اله و سلم روايت است كه : عن بريده بن الحصيب عليه السلام قال رسول الله صلي الله عليه و اله و سلم- ((القضاه ثلاثه واحد في الجنه و اثنان في النار فاما الذي في الجنه فرجل عرف الحق و قضي به و رجل عرف الحق فجار في الحكم فهو في النار و رجل قضي للناس علي جهل فهو في النار )) (روا ابوداود سند صحيح )
اين ظالمين و پوشانندگان حقيقتند كه بردة وهم و خيال و اسير جهل وناآگاهي اند و قطعاً دروغگو. (نجم 28 انعام 116)
اينانند كه اگر از ايشان دليل و برهان علمي ((غير از شك و گمان)) بخواهيم چيزي ندارند . (احقاف 4- انعام 148 – بقره 111) .
و بالاخره اينانند كه خداوند به عنوان تابعين جهل و خرافه كه از علم رو گردانند و فكر و روح خود را در شك و ترديد نگه داشته نام برده و مورد خطاب قرار مي دهد (لقمان 23- روم 59) بر مبناي اين آگاهيهاست كه آنهمه بر علم و يادگيري و آگاهي سفارش شده و از شك و گمان برحذر گرديده ايم :
((اياكم و الظن فإن الظن اكذب الحديث)) (الؤلؤ و المرجان 1660) از ظن و گمان پرهيز كنيد زيرا ((ظن)) دروغترين سخن است .
و برمبناي جهل و ظن اگر ((من دعا رجلاً بالكفر و قال : يا عدوالله ليس كذلك الاحار عليه (متفق عليه )
آنكه شخص را با نام كافر بخواند يا بگويد: اي دشمن خدا و اينطور نباشد اين كلمه بسوي خودش بر مي گردد.
اين است آموزشي دقيق و ديدگاهي عيني نسبت به جامعه و افراد موجود در آن. ديدگاهي كاملاً علمي و كاملاً حقيقي بدور از هر گونه شك و احتمالي . دقيقاً برخلاف تمام ديدگاههاي ديگر.
ما مي بينيم كه در گذشته و تا حدودي در حال حاضر ما ترياليستها و كمونيستها ادعاي علمي بودن و عيني بودن و رئاليستي بودن را داشتند و خود را مترقي ترين انديشه هاي بشري مي پنداشتند.كه براي سعادت مردم برخواسته اند اما واقعيت روشن كرد كه اينان جز گمانه زني و تخمين و ظن در اصول تحليلي و بنيادي خود پايه و اصلي علمي ندارند و اين ارثيه ايست كه از گذشتگان خود گرفته اند و غير از اسلام هيچ انديشه و تفكري نمي تواند علمي باشد (جاثيه 24- اسراء 49 – مؤمنون 25- مؤمنون 37) اين بود حقيقت آنان، هم، چه زيبا به اينان جواب مي دهد (حج7-5 واقعه 57 – واقعه 62-63-64 و 66 – 69 و 71 – 72 – مريم ق 11 الي 6 يس 79) و حتي آنانرا به مبارزه مي طلبد.
ما روش دعوتمان را از قرآن مي گيريم (125 نحل)« ادع الي سبيل ربك بالحكمه والموعظه الحسنه و جادلهم بالتي هي احسن(نيكتروبهتر)» جدل از ويژگيهاي طبيعي انسان است و بسيار به آن پناه مي برد اما كانالهاي هدايت آن با جهانبيني شخص، اتوماتيك وار، در شيوه ، روش و هدف دگرگون و جدا مي گردد (حج 9-8 كهف 56)
اما چنانكه بيان شد يك ((مؤمن مسلمان)) شيوة دعوت و بيانش را از دين مي گيرد (125 الي 128 نحل)
و دوباره آموزي مي كنيم كه خداوند بزرگ تنها راه برخورد با تمامي انديشه هاي غيراسلامي را بهره گرفتن از ((قرآن )) مي داند و هرگونه جبر و اجباري را در قبول ((اسلام)) ، رد مي كند و جزاي اينگونه تابعين شك و گمان را به خود واگذاري فرموده اند : ((نحن اعلم بما يقولون و ما انت عليهم بحساب فذلك بالقرآن من يخاف وعيد (ق 45) )) به همين دليل« فاصبر علي مايقولون و سبح بحمد ربك قبل طلوع الشمس و قبل الغروب (ق39)
ما مي دانيم كه هيچ واسطه و ميانجي بين خالق و مخلوق وجود ندارد مگر در ابلاغ و رساندن صادقانه و بدور از خيانت در امانت دين خدا توسط امانتداران دين خدا و بندگان خدا (بقره 186 غافر 60- ق 16) و ما بايد در روشي كه خداوند ارائه داده بدور از هر گونه گرايشي به هواي قلب يا نفس، (به جاي فرمان خالقي كه بر مبناي شناخت بندگان خود برنامه داده) تبعيت بي چون و چرا را، برخود لازم و ضروري و فرض عين بدانيم.
و هنگامي كه مخالفين با مسلمين به احتجاج مي پردازند و يا اينكه گروهي از مسلمين با همديگر بحث مي كنند . هرگز غير از سلاح حكمت، استدلال و اخلاق نيكو نبايد چيز ديگري را بكار گيرند، چون امر الهي است كه ((و ان تولوا فانما عليك البلاغ)) و با وجود اينكه در آيه قبل تنها دين را اسلام شناساند هرگز به جاي بحث و گفتگو امر به سركوب فيزيكي ننمود (ال عمران 20)
ما هيچوقت در سنت پيامبران صلواه الله عليهم اجمعين نمي بينيم كه يك ماترياليست منكر وجود خدا و آخرت را در مرحله انديشه و بيان از طريق فيزيكي مجازات نموده باشد بلكه كلاً تابع فرمان الهي بوده اند. (رعد 5 )
زماني كه خداوند مي فرمايند : ((لقد خلقنا الانسان في احسن تقويم)) منظور تنها ظاهر نيست بلكه استعدادهاي باطني و ظاهري را نيز در بر مي گيرد و همچنانكه دين و اخلاق مردم مورد حفاظت است بايد خون، آبرو ، اموال و افكارشان نيز تحت حمايت و حفاظت باشد. آزادي انديشه و بيان از جايگاه خاص برخوردار است و خداوند زيباترين موضع ممكن را در اين مورد دارد (بقره 257- 256 )
ما قاعده ايي زير بنايي و اصيل را در اختيار داريم كه : ((لاتظلمون و لا تظلمون)) (بقره 279)
نه ظلم كنيد و نه زيربار ظلم رويد. اين حق الهي فلان عقيده است. چگونه مي توان وي را منع نموده و به وي ظلم كرد. بايد آزادي بيان را از وي نگيريم اگر در برابر پيام الهي اعراض كردند ((فان تولوا فانما عليك البلاغ المبين (28 نحل))) بايد در برابر ظلمي كه اينان به خود روا ميدارند صبر نمود (61 نحل)
ما از ياد نبرده ايم ((آناني كه به غير از خدا دعوت مي كنند :
- اگر فرشتگان را به سوي ايشان بفرستيم
- و مردگان با ايشان صحبت كنند.
- و همه چيز را نزد ايشان جمع كنيم.
اينان ايمان نخواهند آورد مگر اينكه خدا بخواهد. پس ما بندگان كوچك و ناچيز در جامعة مدني اسلامي وظيفه اي غير از رساندن و ابلاغ فرمان الهي به آن شيوه اي كه از ما خواسته شده، آنهم بصورت كامل، را نداريم و هدايت و گمراهي در دست خداست (112انعام) و در برابر هر پيشرو، مجدد روشنگر و مبارزي قطعاً دشمناني به وجود خواهند آمد كه سخنان ظاهراًَ زيبا و فريبنده اي را بر زبان مي رانند.
خداوند مي فرمايند اگر مي خواست اينان چنين نمي كردند اما آنها را گذاشته است كه بمانند، و به پيامبران و ديگر مصلحين امر مي كند كه ايشان را با دروغهايشان به حال خودشان واگذارند و آزادي در انديشه و بيان را از ايشان نمي گيرد. انگار اين آزادي در انديشه و بيان منكرين يطرف قضيه است و طرف ديگر قضيه وسيله اي مي گردد جهت خالص شدن نيروهاي مؤمن و ترقي فكري و انديشه اي متناسباً ايماني و مادي مؤمنين و اينچنين وجود چنين افرادي جهت پيشرفت اسلامي لازم و ضروري به نظر مي رسد (114- 13 انعام)
در نتيجه قوانين خاص جهت برخورد با اينان و همزيستي مسالمت آميز با اينان وصف شده كه ديديم، چون : ((ولاتبسوا الذين يدعون من دون الله (چون)فيسبوا الله عدواً بغير علم ((دليلش هم اين است كه )) كذلك زينا لكل امه عملهم ثم الي ربهم مرجعهم فينبئهم بما كانوا يعملون . (انعام 109)
با آنچه كه آمد مشخص شد كه وجود مخالف امريست حتمي و انكار ناپذير و رعايت حقوق وي آشكار و روشن. بعنوان مثالي ديگر مزيد بر آنچه كه آمد جهت روشنتر شدن قضيه به آياتي چند اشاره مي شود (اين همه تاكيد و تكرار صرفاً به جهت اهميت قضيه و عدم رعايت آن توسط مؤمنين است و گرنه يك آيه كافي است)
- يا مي گويند شما اين مطالب قرآن را به خدا مي بنديد و مال او نيست و شما دروغگوئيد كه دليلش (39-38 يونس 14-13 هود)
- از ايشان گروهي ايمان مي آورند و گروهي ايمان نمي آورند. (40 يونس)
- گروهي گوش مي دهند اما كرند. (42 يونس)
- گروهي نگاه مي كنند اما كورند. (43 يونس).
- خداوند به مردم ظلم نمي كند بلكه خود مردمند كه به خود ظلم مي كنند. (44 يونس)
- پس اگر اينان تو را دروغگو شمردند، بگو عملم مال خودم و عملتان مال خودتان و……. الخ (يونس 93 هود)
- چون من هم هيچ سود و زياني به خودم نمي توانم برسانم و مالك خودم هم نيستم (49 يونس)
- سخن ايشان ترا غمگين نكند. چون (65 يونس)
- اگر خداوند مي خواست همه در زمين ايمان مي آوردند- با جبر نمي تواني مردم را مؤمن كني (31 رعد، 99 يونس- 28 هود، 118 هود)
- ايمان به خواست خداست و پليدي بر آناني است كه فكر نمي كنند (100يونس)
- اگر در دينم شك داريد، من آنچه را كه شما مي پرستيد نمي پرستم بلكه (104 يونس)
- رستگاري و نجات ما هم برعهدۀ خداست (103 يونس)
- اي مردم حق از جانب پروردگار برايتان آمده هدايت و گمراهيتان به نفع و يا به ضرر خودتان است و بنده هم وكيل شما نيستم (108 يونس)
- اگـر از خدا طلب آمـرزش كنيد و يـا روي بـرگـردانيد بـه چنين عـاقبتي دچار مي شويد(3 هود)
- و ……
اسلام علاوه بر آزادي در انديشه و بيان، آزادي در ((عمل)) به انديشه و عقيدۀ شخص غير مسلمان را نيز داده و اين تا زماني است كه آزادي ديگران را محدود نكند (121 هود) ديديم كه آزادي در انديشه و بيان و عمل به آن حقي است كه خداوند به بندگانش داده و جزاي فيزيكي دشمنان فكري و انديشه اي دين را به آخرت موكول كرده به شرطي كه فرد با انديشۀ غيراسلامي در اختيار دشمنان محارب مسلح غير ديني قرار نگيرد. كه سنت نبوي صلي الله عليه و اله و سلم نمونه است- چون زماني كه مبارزات مسلحانه آغاز گرديد قانون عوض مي شود.
آنوقت با جنگ انقلابي بايد جنگ ضد انقلابي را منهدم و هيچ راهي جز اين وجود ندارد (دهر 3- دهر 29- المزمل 19 – المزمل 10-11- المعارج 42) .
ما پيام خداوند را به تمام آناني كه با وجود قانون خداوند، به قوانين بشري و غيرالهي متوسل مي شوند مي رسانيم (60 نساء) و اعلام مي داريم كه اي مردم ((ايها الناس)) ظلم شما بـه زيـان خود شماست (يونس 23 و اگـر قـرآن را افسانه و كـهنه پـرستي مي دانيد و باعث رويگرداني ديگران از آن مي شويد، آگاه باشيد كه گناه خود و بعضي از گناه افرادي كه بدون علم و دانش و تنها از روي شك و گمان و احتمال گمراهشان ساخته ايد بايد متحمل شويد : ((و اذا قيل لهم ماذا انزل ربكم قالوا اساطير الاولين ليعملوا اوزارهم كامله يوم القيامه و من اوزار الذين يظعونهم بغير علم الاساء ما يزورن )). (25 و 24 نحل) زدناهم عذاباً فوق العذاب (نحل 88)
نكته اي ديگر اينكه سختترين استضعاف ، و بدترين نوع توهين به بشر، كه در شرق و غرب سوسياليتي و كاپتاليستي به شيوه هاي مختلف مشهود و نمايان است، استضعاف معنوي است بالا تر از استضعاف مادي. كه حيثيت انسان را از وي مي گيرد و دليل واضح و روشنش هم در برنامه ايست كه انسان در برابر قانون و بـرنـامه خدا ، برقرار مي كند. و اين جوامع، به فرمانروايان و (( زيردستان چماقدار)) تقسيم مي شوند.
در كل قرآن، يك بار، اهانتي به ((چماقداران)) نشده، بلكه همگي نسبت به ائمه الكفر است . هر چند تمامي شكنجه ها تا حد بسيار زيادي توسط عوامل سران استكبار و مترفين صورت گرفته اما يك اهانتي هم به اينان نشده است ، بسيار مي بينيم كه سران اتراف و استكبار خود در خانه نشسته اند و تمام جنايات توسط زيردستان صورت پذيرفته و بدستور ايشان.
اما آگاه باشيم كه : دشمن تو همان بشر مستضعف فريب خورده نيست كه دچار بزرگترين استضعاف يعني فكري و معنوي گرديده. دشمن ما سران آنانند پس نبايد ما هم فريب خورده و كوچكترين اهانتي به اين عوامل داشته باشيم. از قرآن دستور العمل بگيريم نه از هوي و هوس خودتان و نه از رفتار مردم و ديگر احزاب و افراد سرمشق گرفتن.
13 سال شكنجه و فقر و محروميت و آوارگي و ….. مسلمين اوليه و سابقين الاولين را به نظر آوريم كه ما نه در قرآن و نه در سنت يك اهانت هم نسبت به عاملين مستقيم كه مسئول شكنجه بودند نمي بينيم. بلكه موضع يك دلسوز مشفق در قبال اين فريب خورده هاي مستضعف گرفته مي شود. زماني كه بلال عليه السلام از شلاق زدن امتناع مي كند چنين مشفقانه مورد خطاب قرار مي گيرد بزن «برادر» بزن اينها تو را مي كشند و……
اين افرادي كه اين همه ظلم ديده اند به ايشان ظلم شده ما هم نبايد به آنها ظلم و خيانت كنيم، خيانت اظهار ننمودن اخلاق و برخورد اسلامي كه شايد باعث راهنمايي وي و تلف نشدن بقيه عمر نامبرده گردد. بايد همچون يك فریب خورده با بيشتر آنان كه واقعاً ((خائن)) نيستند برخوردنمود. ما بايد الگو و نمونه عيني اسلام را عملاً معرفي نمائيم. شايد از ميان آنان بلالهايي عليه السلام برخيزند. حتي آنهايي كه در گروههاي غير اسلامي و كمونيستي كه بيشتر برادران مسلمان و مؤمن ما را در گذشته و حال شكنجه كش نموده اند باز بايد با ((اكثر )) آنان همان برخورد را داشت اينان فريب خورده اند همچون اكثر طرفداران شيوخ، متصوفه ، دراويش و …… طرفداران هر مذهب و فرقة اسلامي و …. با اين روش ما منتظر آينده مي مانيم ((و كل آت قريب))
اين روش است كه به ما مي آموزد كه با پست ترين آدمها در مرحله دعوت و تزكيۀ عموم هيچگونه مفارقتي وجود ندارد. و نبايد از مردم رويگردان شد (لقمان 119-18) و معاشرت و همزيستي و صبر پيشنهاد مي شود. ((المومن الذي يخالط الناس و يصبرعلي اذاهم خير من الذي لايخالط الناس و لا يصبر علي اذاهم )) مؤمني كه همزيستي و معاشرت مي نمايد مردم را و شكيبايي مي نمايد بر اذيت هايشان . بهتر است از آن كه همزيستي نمي كند مردم را و شكيبايي نمي كند بر اذيت هايشان.
((مفارقت در زمان تبليغ مطلقاً وجود ندارد.)) بلكه زمان تشكيلات و تنظيمات مطرح مي شود مفارقت صله رحم را فقط حكومت و تنظيمات حكومت اسلامي تعيين مي كند. با وجود اينكه مخاطبين ما ((مؤمنين )) از هر انديشه و مرامي هستند . اما حق نداريم كه در كل، يهود و نصارا و هر ايدئولوژي و جهانبيني غيراسلامي را ((اولياء)) خود قرار دهيم و دوست صميمي و محرم راز بدانيم. (51 المائده)
ابن الوقتيهايي كه با وجود عاقبت آن به آنان گرايش مي يابند (52 مائده) عكس العمل مؤمنين را عليه خود بر مي انگيزانند (53 مائده) و خداوند به تمامي مومنين در برابر چنين معضلي ندا مي دهد ( 54 مائده )و ولي مسلمين را معرفي مي نمايد ( 55 مائده ) و ويژگي حزبش را نيز اعلام مي نمايد ( 56 مائده ) باز آناني را كه دين ما را به ((تمسخر)) مي گيرند را نبايد بعنوان ((ولي ))گرفت ( 58-57 مائده )
بر خورد ما با غير مسلمانان در دوستي و سر پرستي آنان دو نوع است :
1- آنانكه با خدا و رسول سر جنگ و عناد دارند ( ال عمران 21 – نساء 141 – ممتحنه 1-ال عمران 28 نساء 144 - نساء 139 - 138 مجادلة 22 )
2- آناني كه به خاطر دين ما را نكشته اند و ما را از ديارمان بيرون
نكرده اند . رابطه ,
((قسط(( است ( ممتحنه 9-8 )
ازدواج با غير مسلمانان اهل كتاب نيز مشخص و معلوم است و اينكه تمام قواعدي كه نسبت به زن مسلمان بايد رعايت شود نسبت به آنان نيز بايد رعايت گردد و نسبت به اقوام و خانوادۀ همسر كه جزو اهل بيت مسلمانان گرديده ( الروم 21 – فرقان 54 ) .
نكته ديگر:
با هر كس معاهده و پيماني بسته مي شود بايد به آن عهد وپيمان عمل شود. حذيفة بن اليمان عليه السلام نمونه ايست از اينكه عهد و پيمان نزد مسلمان فرقي ندارد با مشرك بسته شود يا با مؤمن برادرش ، بايد اجرا شود . ( مائده 1- اسراء 34 )
موارد ديگر در شيوه برخورد و تعامل با غير مسلمانان بسيار زياد است كه به دليل روشني و وضوح از بيان آن صرفنظر مي نماييم و با يك جمله با همه مبارزان مؤمن جهان متحد مي شويم كه ((مستضعفين جهان متحد شويد)) منظور از وحدت كه تمامي گروهها اعم از مذهبي و نژادي ناسيوناليستي و يا فاشيستي و شوينيستي و سوسياليستي و كمونيستي و جديداً كاپيتاليستهاي نئوليبرال بر آن تاكيد مي كنند , پيروي همه قشرها از افكار , انديشه وعمل شخصي يا مرامنامه و عملكرد گروه خاصي نيست , بلكه اتحاديست حول محور آگاهانه و پر از خيري به نام ((لا اله الا الله و توحيد )).
و نداي لطيف، روحبخش و پر از صلح و انساندوستي را چنين به نمايش مي گذاريم كه : (( ارحموا من في الارض يرحمكم من في السماء و تواصوا بالصبر و تواصوا بالمرحمه (بلد 17)
و نيز رو حمان را چنين صفا مي بخشيم : ((قل للذين آمنوا يغفروا للذين لايرجون ايام الله ليحزي قوماً بما كانوا يكسبون من عمل صالحاً فلنفسه و من اساء فعليها ثم الي ربك ترجعون (15- 14 جاثيه ).
و بدانيم كساني كه ((عالماً (( و )) عامداً (( شرك ورزيده و با )) كفر ((مرده اند لياقت مغفرت را ندارند. همين افرادند كه مستحق(( لعنت ))يعني محروميت ابدي اخروي , از مغفرت و رحمت الهي , مي باشند .
به گفته سيدابوالحسن علي حسن ندوي : اين دين ، كرامت و احترام ((انسان)) را به او بازگردانيد و پايه هاي مساوات و برادري انساني را از نو در عقلها و جانها بنيان گذاشت و اثبات كرد كه اين امور حقايق بديهي و مسلمي هستند كه هيچ نيازي به تعمق ندارد (اسنتاد عرب ص 22)
و مهندس مهدي بازرگان مي افزايند : برخي از ماديون و غير مسلمانها ايراد مي گيرند كه اديان توحيدي از انسان سلب شخصيت مي كنند و اين بندگي و عبادت يعني نداشتن «آزادي» ،روشنفكر نبودن ، آزاد فكر نبودن. اين اشتباه است ، اتفاقاً در لا اله الاالله و در ايا ك نعبد و اياك نستعين پرهيز از تمام اله ها و معبودهاي ساختگي و اعلام آزاديست از تمام قيود ، حالا مي خواهد قيود انساني باشد مثل مال پرستي ، شكم پرستي ، جاه طلبي و يا از زورگويان و سلطه طالبان. بنابراين در جملة مثبت اياك نعبد نفي كلية معبودها مستقر است. (بازگشت به قرآن ص 16)
بسم الله الرحمن الرحيم
حدود آزادي انديشه در بيان و عقيده نزد مسلمانان و غيرمسلمانان و شناختي نوين بر حقوق غيرمسلمانان مخالف ( 2 )
به قلم استاد مجاهد : ابوحمزه المهاجر هورامی
در تمام دموكراسيهاي جهان كه مدعي اند و مردم را با تبليغات و گاهگاهي با جنگ و خونريزي به سوي آنان فرا مي خوانند. بر اين امر تاكيد دارد كه اقليت بايد تابع قوانين و احكام اكثريت باشد. اما مي بينيم كه اسلام تنها نظامي است كه با وجود اكثريت بودن هيچگاه حكم و قانون خود را بر اقليت زيرنفوذش اجبار نكرده كه وجود اين اقليتهاي اهل كتاب و مشركين به درازاي قرنها و دوام آنها مؤيد آن است . غيرمسلمانان قطعاً درك خواهند كرد كه حكومت اسلامي به نفع
افراد عادی و جماعتها پاسخ دهند:به خطر انداختن آبرو، ناموس ، خون ومال مسلمانان براي چیه؟