بسم الله الرحمن الرحيم  

انقلابيون  مجاهد فرقه ی ناجیه و آگاهي دقيق و مشروع از جامعه ( 1 )

{زنجیره آگاهیهای منهجی}

 کاتب : استاد مجاهد ابوحمزه المهاجر هورامی

چنانچه پيداست در يك جامعه طبقاتي، مذهبي، كاپتاليستي و يا سوسياليستي و يا ……

1- به خاطر درآمد بيشتر، رفاه، اوقات فراغت، آرامش و …… گروهي توانايي پرداختن به مسائل سياسي و پرورشي و آگاهي بيشتر در مسائل مختلف و ضروري را داشته و اكثريت جامعه كه قشرهاي كم درآمد و مستضعفي را شامل مي شوند فكر و تلاش در جهت امرارمعاش، قسمت بيشتر وقت آنها را پر نموده است بدين دليل و مزيد بر آن بدليل كوتاهي خود ايشان ، زماني براي آموزشهاي لازم و ضروري برايشان باقي نمي ماند در نتيجه باز از ميدان سياست و دخالت در امور جامعه كنار  مي مانند يا به همان دلايل و دلايل ديگر تحت تاثير تبليغات ديگران و طبقات مرفه و حاكم جامعه درآمده، دنباله رو و ابزاري در راستاي رسيدن به اميال ديگران قرار مي گيرند. دلايلي چون :

1- عدم پرورش و آموزش صحيح و يا حداقل در حد ديگر افراد جامعه .

2- بنابراين با عدم دارا بودن چنين زمينه اي آنها توانايي پي بردن به منافع واقعي خود را ندارند.

3- عدم آگاهيهاي صحيح و درك صحيح از نيازهاي مادي و معنوي ،آنها را دچار تفرقه و چند دستگي و عدم تسلط بر سرنوشتشان نموده است.  

4- همين دلايل و نيز …………

بودن سرمايه داران و مخدرهاي مذهبي و جوجه كمونيستها وسوسیالیستهاي راه گم كرده بهمراه زمامدارن حاكم برچنين انسانهايي، عملاً پديدآورندة حكومتي گشته كه زنجير هاي بردگي و استضعاف زيردستان و اكثريت انسانها را مستحكمتر و بادوامتر نموده است.در چنین سیستمهایی:

قانون : يعني آنچه چنين حكامي از چنين راههايي به تصويب رسانيده اند در جهت حفظ منافع خود.

عدالت : يعني در حماقت ماندن و تابع محض بودن

اجراي عدالت : يعني ارتش و پليس و نيروهاي سركوبگر و ارعابي وارهابي با زور سرنيزه ، در صورت عدم تحقق مرحله جنگ رواني و تحميقي زيردستان ،

با اين مقدمه بايد واقعيتي را بيان كنيم كه :

- دين : يعني حكومت و نام ديگر آن است.

- شريعت : يعني قانون اساسي اين حكومت.

- عبادت : يعني پيروي از قواعد و ضوابط آن.

وقتي كسي را حاكم پنداشته و حاكميتش را پذيرفتيم در واقع به دين او در آمده ايم. اگر حاكم خداست : دين الهي، اگر حاكم مليت است: دين ناسيوناليسم، اگر حاكم سوسياليسم و متعلقاتش است: دين هم همان است و.. و در واقع طبق قانون هر كسي كه زندگي مي كنيم در واقع عبادت همان كس را بجا مي آوريم.

((و هيچ كس هم نمي تواند دو تا دين داشته باشد و دو تا شريعت و دو تا عبادت ))

ما هدف از فرستادن پيامبران صلي الله عليهم اجمعين و عكس العمل مردم در قبال آنان را مي دانيم ( نحل 36) و مي توانيم براثر ديكتاتوري و سلطنت و فسادهاي ناشي از آن و فعاليتهاي غيرقابل انكار خائنين اين سوال را از خود بپرسيم.

كه : آيا مسلمان بودن كنوني همچون هاله ايي تثبيت نشده و انكار نشدۀ ((نژادي)) و ارثي در نيامده است كه هر آن هر عاملي آنرا به بوته ی  فراموشي و در درجه ی چندم قرار مي دهد؟

آيا مسلمان بودن و مسلمان شدن براثر تلاش، كوشش، مبارزه، تحرك و علم و عمل به آن علم يا جبر همچون هورامی،سورانی، ترك، فارس، بلوچ و يا عرب ، مالزيايي ، هندي و .. بودنش كه نژادي است ، و بدينسان از شكم مادر (همچون عقيده تناسخيه) مسلمان بدنيا مي آيد؟

بدينسان هرچه مي انديشيم فرق ميان ما و نامسلماناني كه برما غلبه يافته اند تنها در اسمهايمان و در پاره اي اوقات لباسها و زبانهايمان و خرافاتمان است. و علم و تكنولوژي، نظم و قدرتي كه آنان دارند و در مسير سنت الهي قدم برداشته و ما را كه روزي پرچمداري اين رسالت عمده را برعهده داشتيم به چنين زبوني كشانيده اند (حتي فسادهايي كه آنان مي كنند و ما در حد آنان وگاهي بيشتر از آن به همان شيوه و يا با تغيير شيوة فساد و محلي نمودن آن جدي تر و كوشاتريم ،غافل ازعلم و تكنولوژي و دستاوردهاي فني و انساني آن ) قصد ملامت كردن صرف نيست بلكه تشويق و بيداري و جستجو و انديشيدن و بازگشت به خويشتن و بدست آوردن آني است كه از دستش داده ايم و يا به آن وعده داده شده ايم. چون انسان زماني به فكر بدست آوردن چيزي مي افتد كه به ارزش و اهميت آن آگاهي داشته باشد و هشدار ما ابتدا براي آگاهي و علم شما و پي بردن خودشما و اهميت و ارزش هر آنچه از آن محروم گشته و عالماًو عامداً به استضعاف كشيده شده ايد…… می باشد.

ما كم كاري ، بي تفاوتي، عقب ماندگي مادي و پست رفتهاي دروني، اجتماعي، اقتصادي و سياسي و …… را نه در ساخت بيولوژيكي يك ملت يا يك نژاد دانسته بلكه بدور از آموزه هاي طاغوتيان و پيروان داخلي و خارجي شان آنرا ناشي از عقايد، جهانبيني و ايمان مأيوس كننده و شرايط يأس آور اجتماعي ، نبودن ترسيمي روشن از آينده، تبعيضات حاكم و در بسياري موارد تلقين شده و حتي پذيرفته شده مي دانيم، كه وجود چنين ابزارهاي مخربي هر ملت و نژادي را نيز دچار چنان بلاي ويرانگري همچون كم كاري، بي تفاوتي، دلسردي و……. مي نمايد . يعني حتي چيزي بدتر از اعراب جاهلي، چون با وجود پستيهايي در ميان اعراب ((جاهلي)) مواردي چون : 1- وفاي به عهد . 2- عزت نفس و امتناع از ستم پذيري كه ناشي از شجاعت فراوان و شدت  غيرت  و عكس العمل سريع بود. 3- وفاي به سوگندهايشان 4- كرم و بخشش و …… اما هر ((خيري)) در غير (( مسير الله)) جاهليت تلقي مي گردد.

خوب حالا مردم كنوني مخالف اجرائی شدن احکام دین به چه ميزان از جاهليت برخوردارند ، آيا صفات  نامبرده اعراب جاهلی هم در ميانشان مانده، آيا نمی توان به برتر بودن اعراب جاهلی زمان رسول الله صلی الله علیه وسلم راي داد !؟                    

معيار اسلام ((توحيد)) است و انسان با همين معيار ارزش پيدا كرده و يا بي ارزش   مي گردد و طبقه خاصي را نمي شناسد. چنانكه در كنار بلال عليه السلام، عبدالرحمن بن عوف ، ابوبكر و مصعب عليهم السلام را مي بينيم. در جهاد، هم ثروتمندي يا ((هرچيزي)) ، ((بدون تاثير است الا ((توحيد)) و هر شخصی با هر پایگاه اقتصادی واجتماعی مکلف به انجام آن است .    

  انسان بوسيله هر چيزي كه ((الينه)) شود، دين ، شريعت و عبادتش هم بدان سو گرايش مي يابد كه بدترين آن الينه شدن بوسيله دنيا و پول است : بدين شكل : معيار مي شود پول به جاي توحيد و پولدار احترام دارد و بي پول بي ارزش و تحقير مي شود و كثيف ترين و بي محتواترين انسانها وقتي پولدار مي شود، باارزش  هم مي شود. كسي كه بوسيله پول الينه مي شود در واقع ديوانه مي شود. مخبط كرده يعني ديوانه اش كرده (يتخبطه الشيطان) و اكنون اكثراً بوسيلة دنيا و پول الينه شده اند، يا بوسيله مذاهب مختلف صوفيانه يا غيرصوفيانه ، رياضت ، عشق (به هرچيز) وحدت وجود (اناالحق حلاج كه خود را واقعاً (( الله)) مي يافت)، الينا سيون فرهنگي (سنتها، آداب و رسوم ، رفتارهاي جمعي و ……)        

...فرهنگ جاهلي و سنتي موجود ... فرهنگ جاهلي وارداتي ...

الينه شدن بدين معني كه احساس درد، آرمان و هدف، اقتصاد ، سياست ، روابط و .. مال من نيست اما آنرا بنام فرهنگ خود احساس مي كنم. بعنوان مثال من بعنوان دردمند، شكم درد دارم اما بعنوان ((درمان)) دنبال داروي چشم دردم و از درد چشم بنالم چون با كسي در تماس و يا همنشينم كه خيلي پولدارتر ، با كلاس تر، درس خوانده تر و به اصطلاح رايج محترم تر و فهميده تر است كه درد چشم دارد. و من در واقع خود را درك نمي كنم بلكه آنچه او هست را احساس مي كنم.هورامیم و اسلام در اختيارم است امادرعوض درد شرق يا غرب زده های بی دروپیکر را دارم و.. 

اين درديست رايج و بعنوان سرانجام و عاقبت شناسي درد و شناسائي و معرفت و موضوع تفكر و مايه تذكر و عبرت، تاريخ گذشته و بخصوص يكي دو قرن اخير را به گواهي مي گيريم و به بازنگري علمي آن سفارش مي نمائيم (غافر 21) و آگاه باشيم اگر از گذشته عبرت نگيريم به همان بلايي كه بر پيشينيان و همدوره هايمان وارد گرديده دچار مي شويم (يونس 103)

ما مگر هم اكنون نتايج حتمي و قطعي كنار گذاشتن توحيد و لاله الاالله را نمي بينيم؟ نتايجي چون :

1- پيدايش خدايان متعدد و ((اجبار))  انسان به كرنش آنها . خدايان مختلف و الينه شدن بوسيله آنان در اشكال و رنگهاي مختلفي چون : هواي (قلب يا نفس) انسان بعنوان بزرگترين بلا و بت،اومانیسم ودیکتاتوری سکولاریسم منشعب از آن و رهبران سياسي و مذهبي چنین سیستم خشونت طلب سکولاریستی، اقتصاد و معيارهاي خود ساخته جاهلي چون، وطن پرستي جمع پرستي، قدرت پرستي و .. كه زندگي را به كام تلخ نموده و شعارش را با نعرة ((زنده با د شكم و معده و پیش به  سوي خوشگذراني و …… )) بعنوان آخرين مقصد و هدف، بدون پروا سر مي دهد.

2- خود فراموشي و الينه شدن،« ولاتكونوا كاالذين نسو الله فانساهم أنفسهم»( حشر 19 )

3- آخرت فراموشي: طبيعي است كه به خواهشهاي نفساني ،اشباع وغرايز در صورت وجود انواع خدايان مختلف و سيري ناپذير ،و عدم آگاهي به آخرت از نگاه توحيد، لبيك گفته شود:

والذين كفروا يتمتعون و يا كلون كما تاكل الانعام والنار مثوي لهم …………..(0 محمد 12 )

ذرهم يأكلوا و  يتمتعوا و يلههم الا من....         (فجر 3 )

فالذين لايؤمنون  بالاخره قلوبهم منكرة و هم مستكبرون   (  نحل 22 )

4- زيبا و معقول جلوه دادن دنيا : عدم توجه توحيدي به آخرت چنين نتيجه منطقي را در برمي دارد.

((قل هل ننبئكم بالاخرين اعمالا الذين ضل سعيهم في الحيوه الدنيا و هم يحسبون انهم يحسنون صنعا اولئك الذين كفروا بايات ربهم و لقائه فحبطت اعمالهم فلا نقيم لهم فلا نقيم يوم القيامة و زناً )) (كهف 103)

5- دين را بازي و سرگرمي دانستن :

و ذرالذين اتخذوا   دينهم لعباً و لهواً و غرتهم الحيوه الدنيا  (انعام 70 )

6- (( به ناحق)) در زمين استكبار كردن، رفتار وحشيانه به هنگام فتح و استيلا

و استكبر هو و جنوده في الارض بغير الحق و طغوا انهم ..... (قصص 39)

و إذا بطشتم بطشتم جبارين  (شعراء‌130)

7- و..

و موحد انسان دوست آمد و چنين برنامه خود را اعلام و عملي نمود :يأمرهم بالمعروف و ينهاهم عن المنكر و يحل لهم الالطيبات و يحرم عليهم الخبائث ويضع عنهم اجرهم و الاغلال التي كانت عليهم (اعراف 157)

ما اين موارد را مي دانيم اما  باز به تمامي هم مسيران  و تمام آناني كه مسلمان نژادي اند كه به فرق و دسته هاي مختلفي تقسيم شده اند و بوسيلة خدايان مختلف ادیان سکولاریستی الينه شده اند اعلام مي داريم كه هر انساني دچار خطا و گناه مي گردد و بهترين خطا كنندگان توبه كنندگان هستند.

كل بني آدم خطاء و خيرالخطائين التوابون(اخرجه احمد و ابوداود و ابن ماجه و دارمي. ) (طه 115 آل عمران 136 135 )        

و بدانيم كه ايمان هيچوقت در اين حالات صفر نخواهد بود بلكه با انجام و عمل به فرايض قوي و عدم انجام عمل صالح ضعيف مي گردد و عاقبت به چنان درجه اي   مي رسد كه پناه برخدا.

ما بر اين امر آگاهيم كه ((…… و ما كنا معذبين حتي نبعث رسولاً (اسراء 15 ) : و موضع خود را نيز در مورد عذر به جهل در مسائل توحید وشرک ونواقض اسلام مي دانيم و باز مي دانيم كه : و من يشاقق الرسول من بعدها ((تبين)) له الهدي و((تبع)) غير سبيل المومنين نوله ما تولي و نصله جهنم و سأت مصيراً ))

در نتيجه ما با اين آگاهيها به خود و تمامي هم مسيراني كه ((تبين له الهدي)) شده اعلام مي داريم كه (( اعملي يا فاطمه فاني لا اغني عنك من الله شيئاً )) اي فاطمه ، براي خودت  كار كن و عمل نيكو انجام بده، من در پيشگاه خداوند    نمي توانم ترا از چيزي بي نياز گردانم. مي دانيد چرا پيامبرمان صلي الله عليه و اله و سلم اينچنين عجز خود را اعلام داشته ، چون خداوند از تبعيض و پارتي بازي ميان بندگانش پاك و مبرا است (نجم 41-36).

و باز به خود و تمامي انسانها اعلام مي داريم كه اجراي برنامه و عمل بدون علم جاهليت است. يعني اگر مي بينم كه دانشمندي چون انيشتين ، محمدقطب، نيوتن ، الباني و …… كه درکامپیوتر سازي تخصص نداشته باشند وکامپیوتر را نزد آنها بردن جاهليت  است و آنها هم اگر ادعا كنند باز جاهليت است. انساني كه از سيدنا آدم صلي الله عليه واله و سلم تا حالا يك بعد انسان را نشناخته نبايد به وي در چگونگي برنامه و ادارة انسان به وي مراجعه كرد. بايد به عالم آن يعني خالقش مراجعه كرده و برنامه گرفت.

گريختن از تكاليف در ذات انسان سرشته است، جنبه مادي قوت گرفته و جاذبه به شهوات آنرا شدت مي بخشد و تنها راه يادآوري است (ذاريات 55) و دعوتگر الگو بايد بداند پزشك مردمان و بندگان خدا است كه امانتي هستند در دستان وي و بايد در برابر تمامي ناملايمات و بدرفتاريها مثل يك پزشك دلسوز آگاه مشفق در برخورد با كودكي مريض جاهل ناسزا گوي فحاش برخورد نمايد. بياد آوريم برخورد با مردي را كه جامة پيامبر صلي اله عليه و اله و سلم را كشيد و برگردنش خط انداخت و برخوردش ، با مردي كه داخل مسجد قضاي حاجت نمود و…… (2)

قلب مؤمن، حساس، باشعور و كشاف است و اگر از قساوت دور باشد حقايق امور را به عيان مي بيند (انفال 5-2 حج 34) غيرمومن گرفتار قساوت است (الزمر 22) از ياد هم نبريم كه رسول الله صلي اله عليه و اله و سلم براي تمام مردمان (( الناس)) مبعوث گرديده نه قشر خاص يا طبقه اي نژادي يا متمايز (سباء 28- اعراف 158)

بر اين مطلب هم آگاه باشيم كه اگر شخصي مريض باشد و متوجه باشد كه مريض است و شما بخواهيد كه او را درمان كنيد كار آساني است. اما اگر مريض خود را سالم بداند و شما بهترين و دلسوز ترين پزشك باشي، در كار معالجه اش با گرفتاري بزرگي روبرو خواهي شد . يا اگر مسافري  بخواهد به مقصد برسد و راه را به خطا رود ولي مطئن باشد كه راه را بلد است و شما كه واقعاً راه را بلد هستي صميمانه بخواهي او را از رفتن به بيراهه خطرناك و پردرد سر نجات دهي، كاري بسيار دشوار است . اما اگر مسافر خود بفهمد كه راه را نمي داند راهنمائي او كار آساني است.

در حال حاضر طبق معمول تاريخ كه قرآن آنرا به روشني بيان مي كند، مردم، راه گم كرده ها و بيماراني هستند كه خود را هادي و سالم مي پندارند از مردمان مذهبي سنتي گرفته تا سكولارهاي مذهبي و يا لائيكهاي رنگارنگ و مختلف، در مقياسي كوچك، مردم كنوني اطراف خود را به خاطر آوريم كه خود را يك مسلمان توحيدي و خالص می دانند و چنان ((حالي شده اند)) كه اسلام هماني است كه آنان دارند و زماني كه شما هم دم ار اسلام مي زنيد و اسلام را غير از آني كه ((حالي  شده اند)) مي بينند چنان موضعگيري مي كنند كه لازم به توضيح نيست. مثلاً زماني كه از حلال و حرامهاي خوردنيها در اسلام با استناد به قرآن صحبت مي كني و اظهار مي داري كه ……….   بقره 29

…………………….. انعام 119

………………………. بقره 168

……………………………… بقره 176

………………………………………………. انعام 145 (دوبار در انعام و نمل (مكي اند)(دوبار در بقره و مائده (مدني اند)).

و اعلام مي داري كه برادر و خواهرم روح اقتصاد اسلامي يعني عدم اسراف، تبذير و اتراف از يك طرف و عدم استضعاف از ديگر سو و به محض در دست گرفتن حكومت اولين چيزي كه بايد اجراء شود اقتصاد اسلامي وامنیت عمومی است كه فقط و فقط بايد انقلابي صورت گيرد نه گام به گام و تدريجي يعني درست برخلاف ساير موارد، چنان آشفته مي گردند كه شايد همة ما تجربة تلخش را چشسده باشيم اين تشابه اسمي بزرگترين مانع و سد راه رسانيدن پيام اسلام خواهد بود. در ميان مسلمان نمايان و تمامي آناني كه اسلام را در اين اشخاص ديده اند ،يعني دچار جهالت و حماقت ديدن دين در شخص شده اند، اگر بخواهيم كه تفاوت اسلام و آنچه كه به صورت انحرافي يافته اند و در جوامع مختلف رايج است را درك نمايند، كار شما بدون شك دشوارتر خواهد بود و دشمنان سرسختي خواهيد يافت . البته خصومت يهود، نصا را و مشركين نياز به هيچ توضيحي ندارد آنجا كه كلام خدا واضح ترين و روشن ترين تصوير را ارائه مي دهد بقره 125- بقره217- توبه 10- اما سرسخت ترين دشمنان اسلام 1- اليهود 2- والذين اشركوا مي باشند و نزديكترين مردمان در دوستي مسلمين ((الذين قالوا انا نصاري )) چرا؟ (( ذلك بان منهم قسين و رهبانا و انهم لايستكبرون )) (مائده 82 ) كه از چنين ويژگيهايي برخور دارند.

و اذا اسمعوا ما انزل الي الرسول تري اعينهم تفيض من الدمع مما ((عرفوا)) من الحق يقولون …………….. (84-83 مائده).

ستمدیدگان غير مسلمان نيستند كه آگاهانه در برابر دين مي ايستند، بلكه تمام آناني، كه منافع مادي يا معنوي خود را با برنامه هاي الهي و انسان دوستانه وي در خطر مي بينند، جزو اولين گروههايي خواهند  شد كه در برابر دين، آگاهانه مي ايستند. (60 اعراف 75- اعراف، 90 اعراف 109 اعراف 127 اعراف) اينان دين خدا را ((اساطير الاولين ……)) يا به عبارتي به روزتر، كهنه گرايي، كهنه پرستي ، تحجر، خرافه پرستي و دگم انديشي معرفي مي كنند.

چون دين خدشه ناپذير خداوندي در حال پيشروي، ترقي و توفندگي است و تمام ضروريات را بيان فرموده، غير از به هلاك رساندن خودشان كاري را انجام نمي دهند و اين در حالي است كه خودشان هم به واسطه (( اتوپيا ي باطني)) كه براي خود ساخته اند اين وضع را درك نمي كنند. و از چنين ويژگيهايي برخوردارند  (26-25 انعام 44-43 انعام و 29 انعام) هدف اين افراد مخالفت با شخص مبلغ رساننده نيست و با آن هيچ پدر كشتگي ندارند بلكه اينان ستمكاران ، ظالمان و مخالفين آيات و برنامه هاي خداوندند، كه شخص آنها را بيان مي كند. اين برنامه و قانون الهي است كه آنان به مخالفت آن برخاسته اند (انعام 33) خداوند مي فرمايند كه اين سنت و روش معاندين از زمانهاي قبل تا كنون مي باشد و تا زمان پيروزي اسلام (چه رفورماتيك چه انقلابي) كه امري قهري است ، بايد ((صبروا علي ما كذبوا و اوذوا))

 

 

انقلابيون  مجاهد فرقه ی ناجیه و آگاهي دقيق و مشروع از جامعه ( 2 )