انقلابيون  مجاهد فرقه ی ناجیه و آگاهي دقيق و مشروع از جامعه ( 2 )

{زنجیره آگاهیهای منهجی}

 کاتب : استاد مجاهد ابوحمزه المهاجر هورامی

 

 بيان كلام و برنامه خداوند با دليل و روش مخصوص آن و هماهنگ با ترقيات فكري بشر و دستاوردهاي خاص هر زمان و مكاني براي هر دوره اي كافي و لازم است.و اگر افرادي با وجود تمام اين ترقيات و پيشرفتهايي كه برايش بيان مي شود باز رويگردان گردند،‌نبايد نگران شده و در پي ابزار و وسايل من در آوردي گشت كه در برنامه الهي تجويز نگرديده است چون اگر زمين را شكافته و موجودات آنها را زنده گرداني و يا به آسمانها نردبان زده و ملائكه را بروي بنماياني اينان ايمان نمي آورند پس با وجود چنين وضعي و درك آن نبايد در گروه جاهلين قرار گيريم ، هدايت در دست خداست {9} (38-35 انعام)

 سخن ديگر اينكه بعد از اتمام حجت و رساندن كامل اسلام و ((تبين)) آن توسط دعوتگران الگو و شاهد عيني دستة ديگري از ميان غير مسلمانان سر برخواهند آورد كه بعنوان منافقين شناسانده شده اند و ما در بسياري موارد بعنوان ((ابن الوقتي)) از آنان نام مي بريم . البته ((معوقين)) همة ((المنافقون و الذين في قلوببهم مرض )) را شامل نمي شود بلكه تنها ((طائفه منهم)) را در بر مي گيرد . (احزاب 19) .

ابن الوقتي هاي عقيدتي ظاهراً انسان گرای سکولاریست ، هنگامي كه لب به سخن مي گشايند و از حقوق انسانها و…… بحث مي كنند انسان را به تعجب وا مي دارند. و اين در حالي است كه اگر به مقام و يا قدرتي برسند با اعمال خود سعي به تباهي كشانيدن جامعه را دارند و از لحاظ اخلاقي، ديني،‌نابودسازي دستاوردهاي مادي و پيشرفتهاي مدني و دروني اجتماع را با متدهاي غلطشان در راس وظايف جاهلانه خود قرار مي دهند كه نتيجه اي جز فساد و انهدام بشريت را ندارد  (بقره 205-204) ويژگي افراد نامبرده و شيوة برخوردي كه خداوند امر فرموده ، دقيقاً به جامعة باز و آزاد سيدنا يوسف عليه السلام بر مي گردد که حاکم آن نیز ایماندار بود  (بقره 206).   خداوند در اين جامعه كه گروهي تمام هستي خود را در راه رضاي او و خدمت به بندگان او قرار داده اند (بقره 207)

به قبول صلح و داخل شدگان در آن امر مي فرمايند: بعد زا اينكه اين گروه را معرفي نمود هيچگاه امر به مبارزه مسلحانه و انجام اعمال قهرآميز عليه آنان ننمود بلكه گفت ((صلح)) را همگي برگزينيد و از آن پاسداري نمائيدو هر گونه عدول از اين صلح را پيروي از (( راههاي شيطان)) معرفي مي نمايند و شيطان را نيز دشمن آشكار مسلمين معرفي مي فرمايند .. {9} (208 بقره)

به ياد داشته باشيم كه از قانون خدا تعدي و تجاوز نكينم چون مومن موحد مسلماني قطعاً پيدا خواهد شد كه نداي جاودانه اي را سر دهد كه : ((متي استعبد تم الناس و قدو لدتهم امهاتهم احراراً )))) از چه زماني مردم را عبد و بنده هاي خودساخته ايد؟ در صورتيكه ما درانشان آنها را آزاد بدينا آورده اند.

ابن الوقتي ها به دليل كسب ((عزت)) و ارجمندي است كه به دشمنان دين گرايش دارند و از ويژگيهاي ديگر آنان مي توان به (138- 143 نساء) نام برد كه با ديدن و مشاهدة اين ويژگيها و علت پيدايش اين ويژگيها است كه هرگز نبايد آنان را به دوستي گرفت (144 نساء ) مگر زماني كه (146 النساء).

ابن الوقتي هاي مذهبي و حتي ديني که به نحوی جیره خوار سکولاریستها هستند هدفشان از تمام اعمالي كه از آنان سرچشمه  مي گيرد اين است كه شايد مسلمين موحد را از راه خود باز گردانند. كه ابتدا با اين اعمال و رنگ عوض كردنها دين را كوچك و ناچيز و سبك نشان مي دهند و سپس انتظار دارند كه به هدف خود برسند (ال عمران 72).

باز از ياد نبريم كه زماني شخصي به ظاهرمسلمان تبدیل به انسانی مشرك يا منافق يا كافر می گردد كه به وي طبق شرايط اسلامي ، اتمام حجت شده باشد و عين حقيقت برايش روشن شده باشد و وي قبول ننموده باشد در غير اينصورت وي در صورتی که هیچیک از نواقض اسلام را انجام نداده باشد مسلمان  بوده و فقط عملش عملي شرك آميز است و در ميان مسلمانان عمل غير اسلامي را ناشي از ضعف و بيماري ايمان اسلامي مي دانيم و بايد موضع خود و تنظيم روابطمان با اينگونه افراد را نيز كاملاً اسلامي گردانيم.

تنظيم روابط و موضعگيري در قبال اينها نيز بر مبناي مراحل مختلف مبارزه در برابر مسلميني كه به علت ضعف و بيماري ايمان دچار شركي مي گردند، متفاوت است: بعنوان مثال زماني كه قبر پيامبر صلي اله عليه و اله و سلم بت شده بود موضع عمر بن عبد العزيز در قبال قبرهاي پيامبر و شيخين و پاي عمر بن خطاب در زمان وليدبن عبدالملك فرمانروا كه عمربن العزيز عامل وي در مدينه به شمار مي رفت .

 سعيد بن مسيب مخالف بود كه منازل امهات المومنين خراب شود تا مردم بفهمند كه پيامبرشان در كجا زندگي كرده اما عمربن عبدالعزيز آنها را نيز منهدم نمود. اين نمونه اي از يك موضعگيري فردي مسلمان بود. جامعه اي كه اسلامي است  در برابر اين گونه اعمال شرك آميز مسلمين  تصمیمات وروش برخوردش بايد توسط شورا اتخاذ شود و شخص نمي تواند اعلام كند كه : قبر امام علي در نجف قبر مغيره بن شعبه است و اولين كسي كه آنرا بنيان كرده عضدالدوله ديلمي بود و بايد منهدم گردد چون ((من)) مي گويم و از نظر فتواي ((من)) اين است و از اينگونه تراوشات كه در واقع بايد خشكيده شوند.

چنانكه گفتيم گروهي از مردم، مسلمانند و به مسلمان بودن خود هم افتخار مي كنند ، اما آگاهي و التزام مطلوب به دستورات دين  راندارند، كه امروزه بيشتر مسلمانان اينگونه هستند ، به هيچ وجه نبايد آنها را در رديف جاهليت نوين مهاجم به حساب آورد. ما شيوة برخورد با مردماني كه غافلند را از قانون الهي درك و فهم مي كنيم (( ……)) (انعام131).                                                                               

بايد شيوة برخورد با همة مردم را آموخت نه قشر خاصي از آنان را. كودك و بيشتر مردم محبتهاي ((محسوس)) را درك مي كنند نه ((معقول)) را.کودکان يك اسباب بازي زيبا يا يك شيريني را بيشتر از يك كتابخانه كامل و مجهز و پيشرفته با تمام امكاناتش دوست دارند.

به ياد داشته باشيم آنهايي كه : لكارهون يجادلونك في االحق ((نصاًً)) من المومنين )) اند همچنانكه بعضي از مومنين چنان دو آتشه بودند كه : قيل لهم كفو ايديكم و……. و حال آنكه نقل و تصوير بعضي از اقوال و احوالشان، از((قا سيه القلوب)) بودنشان پرده بر مي دارد. توجه كنيد به آيات ((فان بغت)) و ((صالح المومنين )) و ((عصبه منكم)) و ((اذا جاءكم المومنات……))

 قطعاً گروهي از مردم برنامه هاي ما و حتي خود ما را به باد تمسخر مي گيرند (32 رعد) و تحت هيچ شرايطي به گواهي سنت گذشتگانشان ايمان نمي آورند حتي اگر (12-13 فجر) اينان قدرت درك فرامين را از بين برده و  يا نمي خواهند داشته باشند و هر كوششي براي اينان فايده اي ندارد (نمن 8) چنانكه آمد اگر دروازههاي آسمان هم بر روي آنها گشوده شود باز مي گويند ((چشم بندي يا سحر شده ايم)) (فجر 14 و 15)

طبق اولين سوره هاي نازل شده كافر كسي است كه ((توحيد)) را نپذيرد و حقيقت آنرا انكار كند- يعني فرمانروائي و فريادرسي را از آن خدا نداند.انقلابيون هرگز در جامعه شناسي اسلامي شان فراموش نكنند كه خود را از هر گونه شركي پاك گردانيده و مشمول اين پيام گردانيم كه ((و من الناس من يشتري نفسه ابتغاء مرضات الله و الله رئوف بالعباد)) (بقره 207)

واژة ديگري كه كاربرد زيادي در ميان مذهبيون و بخصوص سرمداران آنان رواج يافته واژة ((فاسقين)) است كه به اشاره اي از ويژگيهاي اساسي آن بسنده  مي كنيم تا اصل مطلب را دريابيم و جاهلانه گروهي را كه نيك و بد را باهم آميخته اند و بر گناهان خود نيز اعتراف دارند ، كه اكثريت از جامعه انساني و مسلمانان را در بر مي گيرد، مشمول نگردانيم. (102 توبه).

1- الذين ينقضون عهدالله من بعد ميثاقه

2- و يقطعون ما امر الله به ان يوصل              اوليك هم الخاسرون    

3- و يفسدون في الارض               

با آنچه كه ذكر شده ما دو شيوه برخورد با انسانها را آموختيم 1- عمومي (بيم دادن) 2- خصوصي مؤمنين (بشارت دادن) ……… انذر الناس و بشر الذين امنوا ان لهم قدم صدق عند ربهم …… (يونس 2).

و در برخورد با آناني كه دين خود را بازيچه گرفته اند و زندگي دنيوي آنها را فريفته است.  (70 انعام) در صورتي كه پيام و پند عرضه شده باشد، هدايت و گمراهي تنها در دست خداست و بنده هيچ كاري غير از آني كه انجام داده نمي تواند انجام دهد و تنها بايد بگوئيم آخر باينهمه آگاهي كه يافته ايد باز (انعام)

شيوه برخورد با دانشمندان غيرمسلمان آناني كه در راه كسب علم ثابت قدمند: چون دين اسلام يك حقيقت خدشه ناپذير و موافق با فطرت و خواسته هاي مادي و معنوي انسانهاست كساني كه خالصاً در راه كسب علم بدون تعصب و صرفاً در جهت يافتن حقيقت به آن مي پردازند. قطعاً عملي غير از اثبات و تبين حقايق، انجام نخواهند داد و در صورت آگاه شدن از اسلام در رديف مومنين قرار مي گيرند به همين دليل خداوند به اين انديشمندان و دانشمندان راسخ و ثابت قدم چنين مژده مي دهد كه : اوليك سنؤتيهم اجراً عظيماً (نساء 162)             

از ياد نبريم كه چنين به  نظر مي رسد هميشه آناني كه دوراني را در عقايد و تفكرات انحرافي و پوسيدة جاهلي گذارنده اند و به ايماني برتر و مترقيانه دست يافته اند قطعاً استواري و ايمان آنان نسبت به آناني كه مادرزادي اين عقيده به ايشان رسيده است بيشتر مي باشد . درك انحرافات و تفكرات پوسيده و متعاقباً جامعة فاسد و ظالم بهترين و شايد بتوان گفت ((زيباترين )) ابزار و شاهد گسترش عقايد مترقيانه و آزاديخواهانه توسط شاهد و پيشاهنگ مخلص مي باشد. (126-124 اعراف)

بعنوان مثال زماني كه بر شخصي روشن شد كه مردم طالب دين اند و رستگاري، وتمام اقدامات سوسیالیستها وکمونیستهای سکولار از یک طرف و دین فروشان مبلغ مفت خور مذهبي خرافه گو كه هيچ كاري جز ياوه سرودن و موعظه پر از بدعت و نماز مخصوص مذهب خود ندارد،که حتی به ازاي هر ركعت، حداقل چيزي حدود يكصد و هفتاد تومان به پول ايران و اكثراً بيشتر از آن هم دریافت  مي كنند همه وهمه بر مصیبت مردم افزوده اند . و نيز نمونة عملي پيشوايان دين را نيز آنچنان كه بوده اند ارائه دهد (51 هود). ((……….)) همين روشنگري بدون شك بزرگترين ابزار و وسيله جهت هدايت ،و در صورت هدايت، شخص سرسخترين مدافع و پيشتيبان اسلام خواهد شد.

بايد بدانيم آنهم بدون شك و شبه كه اينهمه شرك و بدبختي و فلاكتي كه به شيوه اي جديد يا در همان قالب سنتي در ميان مردم رايج گرديده چيز جديدي نيست كه دنبال درمان جديدي بگرديم و هرگز نبايد از متد و روش و شيوة قرآن و برنامه هاي الهي كوچكترين لغزش از خود نشان داده و دچار انحراف ، تكروي و در نهايت شرك و نعوذبالله كفر گرديم.

 تبليغ و رساندن قانون و برنامة مترقيانه اسلام به تمام انسانها بر روشنگران آزاديخواه واجب و ضرويست .حتي آناني كه گروهي معتقد براينند كه، خداوند قطعاً آنان را هلاك نموده و مورد عذاب خود قرار خواهد داد. (از ملايان خائن دين فروش و زنان فاحشه و روسپي و فاقد معیارهای اخلاقي و رفتاري محض گرفته تا كمونيستهاي اخلاقي و غير اخلاقي و تمامی سكولارها و منحرفين اخلاقي و عقيدتي كه در نظر عامه هيچ اميدي به رستگاريشان وجود ندارد). دين رحمة للعالمين است و شامل طبقه اي خاص نمي گردد چه بسا با از ميان رفتن جهل و اسباب بوجود آمده انحراف ، زمينه هدايت عمربن خطابها، روژه گارروديها، مصطفي محمودها و ……. فراهم گردد (164 اعراف).

بايد گشت و دلهايي بدست آورد كه با آن حقيقت را درك نمايند و گوشهايي شنوا پيدا كرد. بايد گشت ، بايد گشت و دل و چشم طالب و مبارز گير آورد. (حج 46).

و آگاه بود كه جوانان عهده داران و پيشاهنگان رسالتند. همچنانكه سيدنا ابراهيم صلي الله عليه و اله و سلم هنگامي كه بتها را منهدم نمود در سن جواني بود. ((…………..)) (انبياء 60) همچنين قرآن را جع به جوانمردي و فضائل جوانان داستانهايي را آورده است چون :

سيدنا اسماعيل صلي الله عليه و اله و سلم (صافات 102) سيدنا يوسف صلي الله عليه و اله و سلم (33-23 ) در ضمن بيشتر صحابه كرام در سنين جواني بودند كه به پيامبر اسلام صلي الله عليه و اله و سلم ايمان آوردند چنانچه عمر عليه السلام 28 سال ، ابوبكر عليه السلام 38 و بسياري در سنين نوجواني همچون علي عليه السلام و يا سنين 14-15-16 بودند. ………      ‌       

نكته ديگر اينكه اگرانسان ذهن و قلبش فارغ و خالي باشد از مسئله اي ، اگر انساني با صلاحيت بياني و كرداري ، مطلب را به وي رساند و نامبرده نيز طالب و خواهان باشد، مطلب وارد ذهن گشته و زود وارد قلب مي گردد و ذهن و قلب مثل هم مي شوند. اما براثر بيان مطالب مختلف ضعيف، كه اولين بار القاء گرديده آنهم بصورت ضعيف و شخصي بي تفاوت وبه قول اردلانها(( ساوازه)) گرديده باشد، پناه برخدا از آگاهانيدن وي، مثل اغلب مردم كنوني كه مطلب را از مولوي و شيخ و درويش و ملا گرفته اند. يا بيشتر دانشجويان علوم انساني ، دقيقاً برعكس بيشتر دانشجويان فني.

اما باز سيره نبوي مي گويد تربيت امتي از امتها هرگز 1- آني نبوده . 2- تربيت هر فرد جدا جدا نيز عيرممكن است . پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم رهبر و مربي تاريخ، امتش را در يك آن و جدا جدا تربيت نكرد، زيرا چنانچه در سوره هاي مدني اوصاف بعضي از ياران آمده است معلوم مي شود كه در كنار برخي ضعيف الايمان، سهل انگار ، كند و. .. وجود داشتند كه به مرور زمان به صف مومنين خالص پيوستند.

 اما در ابتدا پايگاه اصيل، قوي، راسخ الايمان و متحد و منسجم را تربيت نمود و سپس بقيه مردم توسط  اين پايگاه و مجموعه ، با در نظر گرفتن الگوي صالح كه از دلهاي صاف و راسخ الايمان آنها تراوش مي نمود، اصلاح و تربيت شدند. و اين است الگوي راستين (احزاب 21).

پس بدانيد كه خداوند اين دلها را در اختيار شما قرار داده است و از آن بازخواست مي شويد و دوباره اظهار كنيم كه دوباره بياموزيم كه نوع جاهليت نوع حركت را مشخص مي كند. چنانچه نوع جاهليت زمان پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم نوع حركت را مشخص كرد و اجتهادات در مبارزات هم بر همين مبناست. مو به مو بر مبناي سنت نبوي ضرورتي ندارد . چنانچه الان، مردم چيزهاي مفيد و زيادي از 13 ساله بعدي مدينه را انجام مي دهند و ما بگوئيم ، نه ، بيائيد از 10 ساله سنت مكه شروع نموده و همگي را تعطيل نموده و اي مردم بيائيد از اقراء شروع نمائيم.

دين خدا و بندگان خدا امانتهايي در دست مايند. به هيچكدام خيانت نكنيد. و بدانيد آنچه در قرآن است آرامش خاطر و رحمت و بركت است براي ((تمامي))مومنين (اسراء 82) و دليل نازل شدن ((آرامش)) بر دل مومنين اينكه ايماني بر ايمانشان اضافه گردد (فتح 4) و به اميد اينكه خود را مشمول اين نعمت بزرگ گردانيم از رابطه اخلاق و الگو بودن خود و گرويدن عامه و مردمان به اسلام غافل نگرديم (قلم 4- ال عمران 159)

و دوباره به خود بياموزيم كه افراط در فهم و عمل به دين (عدول از امه الوسطي ) به ناحق ، هوا و هوس است و باعث گمراهي خود و بسياري ديگر مي گردد و انحراف از راه مستقيم قلمداد مي گردد (مائده 77) و همچنين بايد سخن گفتن و مخاطب قرار دادن ،به وسيله زبان عصر و زماني كه در آن زندگي مي كنند (زبان سياسي ، اقتصادي و …… ) صورت پذيرد (ابراهيم 4).

توقع و انتظار هم بايد متناسب با ظرفيت شخص باشد نه بيشتر كه منجر به آوردن عذر و بهانه از طرف شخص و سرانجام ترك كلي اين دعوت مبارك و خجسته گردد.

 و دوباره آگاه باشيم وديگران را نيز بياگاهانيم كه ترقي خواهي و مترقي يودن يا كهنه خواهي و كهنه پرست بودن از ديدگاه قرآن در ميزان تبعيت يا عدم تبعيت از آن است ( 37 المدثر) و بايد به كلي خود را از ويژگيها و نشانه هاي كهنه پرستان مجرم مبرا نمود نشانه هايي چون آيه (43 الي 46 و 53 المدثر)

در ضمن لزوم سفرهاي تحقيقاتي در تقويت و شناسائي دين و حقيقت را براي آناني كه نيازش را در خود مي بينند با رعايت استقلال اقتصادي فرد ضروري و لازم مي بينيم (حج 46)                                        

 در كل انقلابيون بايد در راستاي پاكسازي انديشه ها از عوامل بازدارنده و تحجر گرايانه و كا شتن نهالهاي جديد در آن كوشا باشند، تا راه راست اسلام پس از آنكه پرده هاي جمود و ارتجاع را پس زديم آشكار و هويدا گردد و همچنين سيستم فرهنگ و تمدن لرزان موجود را مورد نقد و بررسي قرار دهند تا فساد و تباهي موجود در آن برهمگان روشن شود و بدينوسيله سرانجام شيوه اجرايي احكام اسلامي در همه زمينه هاي زندگي هويدا گردد.

پيداست كه انقلابيون جديد يادگيرندگان دقيق سرمشقهاي انقلابي هستند. مع هذا همانظور كه بر بسياري از انديشمندان آزديخواه روشن است، اگر جنبش تحت     رهبر يشان نتواند به (( امكانات بومي خود پي ببرند و از ريشه هاي خود پا بگيرند و به واقعيت خود تكيه كنند ((هيچ يك از آموخته هاي آنان كمك زيادي به ايشان نخواهد كرد و همانگونه كه وقايع ضبط شده بوضوح نشان مي دهند، كاميابي و يا شكست آنان در برابر نظام استثماري و جامعه برخاسته از آن با ميزان وقوع این امر بستگي مستقيم داشته است.

جنبشها نتيجه كار (( داخلي)) اند كه كم و بيش تحت تاثير عوامل خارجي مساعد يا نامساعد هم قرار مي گيرند، اما اساساً سرنوشت آن بوسيلة همان ملت تعيين مي شود و شكل مي گيرد . مردم مستضعف مي دانند كه چه مي خواهند، بنابراين رهبران بايد براي آموختن ((شيوة زبان مردم)) و آموختن از مردم به نزد آنان بروند، چون  در مردم نيروي خلاقة پايان ناپذيري نهفته است و همين نيروست كه در راه تحقق انقلاب اسلامي چون آتشفشاني عمل مي كند . به نظر ما بي خبري روشنفكران انقلابي از واقعيات محكم جامعه، آنها را به تنظيم يك استراتژي پيوسته و مناسب براي شرايط محلي قادر نمي سازد. از اينكه بسياري از درس خوانده ها و رهبران كنوني سرزمينهايمان تحصيلكرده نظام منحط و بدور از روحيه موجود جامعه اسلامي سرزمينمانند ، كه در خارج از مردم خود رشد كرده اند غالباً در باره جامعه خود سر و صداي زيادي براه مي اندازند، در حالي كه غافلند كه بي ادعا ترين فروشنده دوره گرد حاشيه خيابانهاي محلي ممكن است درباره درون جامعه خويش از بسياري از تحصيلكرده هاي خارجي جدا از مردم ، مطلعتر باشند.

مردم و جامعه را بايد شناخت تا بتوان راه و رسم آزاد زيستن حقيقي را بدانها ياد داد، در مورد سرزمين ما نيز نخست بايد ديد كه اين مردمي كه سالهاي سال است در تلاش كسب آزادي حقيقي خود هستند،کی اند و داراي چه عقايدي بوده و سازمانها و اجزايي كه در حال حاضر قصد دارند مبارزه آنان را اداره كنند داراي ازکجا آمده اندودارای چه عقايدي مي باشند. پس از اولين آگاهي است كه مي توان دسته اي را قبول و گروهي را نفي كرد. البته در حال عمل و نه درحرف.

وظيفه ما مخصوصاً اين است كه راه را علامت گزاري كرده و بشناسانيم و آناني را كه به سوي سراب و توهمات به پيش مي تازند به راه واقعي بكشانيم. در اين راستا قبل از هر امري لازم است كه زبان و شيوة استدلال و منطق و حكمت را بكار گيريم و بيشتر به دلايل محكم و استوار متوسل شويم تا به احساسات. ما نمي توانيم همچون گذشتگان و يا همچون غافلين كنوني احساسات مردم را به غليان آورده و آنان را به هورا و نعره ميهن پرستانه جاهلي وادار كنيم : دقيقاً مثل همان كاري كه گذشتگان جاهل آنان بدان سرگرم بودند، بلكه ما دقيقاً برآنيم كه مردم را از سكر و خمودگي جملات پرطمطراق توخالي و احساسات نادرست و گمراه كننده برهانيم.

ما با شناخت جامعة خويش و با استفاده از تمامي تجارب جهان به تداوم حركتي خود ادامه مي دهيم .

عموماً هيچكس غير از ابلهان مرتكب اين اشتباه نمي شوند كه تجربة ديگران را كوركورانه در سرزمين خويش بكار بندند، ما براي تعيين تاكتيكهاي حركتي سرزمين خود بر شرايط  ديني ، تاريخي ، جغرافيايي، اجتماعي و اقتصادي سرزمين خود هم در محل خود و هم در جهان اسلام و حتي جهان پهناور رهایی طلبان غیر مسلمان حساب     مي كنيم .

 براي نمونه ما به خوبي مي دانيم كه قبل از پيامبر اسلام صلي الله عليه و اله و سلم ، ظلم و ستم ، فساد، بي عدالتي، استثمار، محروميت و فقر وجود داشت اما زماني كه ايشان عليه السلام و الصلوه مردم را بر آنچه وجود داشت آگاهانيدند، چنان تحولي در زندگي اين مردم پديد آمد كه كسي توان انكار آنرا ندارد. در واقعيت امر، صرف وجود ظلمها، فسادها، و محروميتها براي برانگيزاندن يك تحول بسنده نيست، زيرا اگر چنين بود ، مردمان مي بايست هميشه در انقلاب و خيزش بوده باشند . آنچه اهميت حياتي و بيشتري دارد، وجود اين احساس و آگاهي برظلم، فساد و محروميت در ميان گروه يا گروههايست كه شرايط موجود، تعالي معنوي و مادي آنها را محدود و يا مانع مي شوند.

آنچه كه دعوتگران مومن و فداكار جنبش اسلامي را شاخص تر مي سازد ((ايمان و يقين به دين خدا و مومن نسبت به آنچه كه فرو فرستاده ، تبعيت از شوري، كيفيت بسيار مطلوب در انجام فرايض، دانش و آگاهي دقيق و مشروح آنها از جامعه و   توانائي شان در آميخته شدن با مردم است .

                                                              والحمدلله رب العالمين

                                                              والله اكبر.

                                                                   ابو حمزه المهاجر هورامی