بسم الله الرحمن الرحيم

انقلاب يا اصلاحات  (  1 )

 

{زنجیره آگاهیهای منهجی}

به قلم استاد مجاهد : ابوحمزه المهاجر هورامی

 

 ((يا ايهاالذين امنوا اركعوا و اسجدوا و اعبدوا ربكم و افعلوا الخير لعلكم تفلحون. و جاهداوفي الله حق جهاده هو اجتباكم و ما جعل عليكم في الدين من حرج مله ابيكم ابراهيم و هو سماكم المسلمين من قبل وفي هذا ليكون الرسول شهيداً عليكم و تكونوا شهداء علي الناس فاقيموا الصلوه و اتوا الزكاه و اعتصمو بالله و هو مو لئكم فنعم المولي و نعم النصير)) (78- 77 الحج)

مي دانيم كه پيامبر صلي الله علي و اله و سلم قرآن را براي همه مي خواند امادرعملی کردن احکام، حيوانات و چهارپايان حاضر، تنها صوت را مي شنيدند وبس.وکاردیگری درتطبیق احکام ازدستشان برنمی آمد. همچنانكه  ديدن آنان را نيز تنها در حد شناسائي اشكال و الوان مي توان خلاصه كرد.  اما در مورد انسان زماني
كه خداوندمي فرمايند:
((………. ان السمع و البصر و الفوأد  كل اولئك كان عنه مسئولاً ))  بايد وضع به گونه اي متفاوت و عميقتري باشد كه چنين بار مسئوليتي را بر آنان نهاده است. اين تفاوت را بصورتي كلاً ساده و ابتدائي علاوه بر اشتراكات ياد شده در نيروي درك سنتها و قوائين خدا  و ربط حوادث در عالم شهاده بيان مي داريم. بدين معني كه انسانها علاوه بر صوت، از قرآن درك و نيرويي را مي يافتند كه باعث منقلب شدنشان به ايمان به آن و يا كفرشان مي گرديد : (( سمع)) فقط وحي را مي شنود و قلب ،دركيات ((بصر)) را ،به اصل مطلب و  مي رساند . بدينسان عقل فعل قلب معرفي مي گردد . ((فتكون لهم قلوب يعقلون بها..... ))         

و سرانجام با ايمان يه اينكه ((و ما تدري نفس ماذا تكسب غداً و ما تدري نفس باي ارض تموت ان الله عليم خبير)) (34 لقمان)

و كسي كه اعمال اسلامي از وي سرنزند غيرممكن و محال است كه مسلمان ناميده شود.

(نساء 65-نساء 62-60 نور 47 52- مائده 44-45-47-50)

بدين معني كه تنها اقرار زباني و ابلاغ و دانستن و يقين كافي نيست، بلكه بايد گفت بمن رسيد به آن يقين پيدا كردم و از آن اطاعت و پيروي نمودم و بدينسان اطاعت و پيروي شرط اصلي و زيربناي تمام فرمانهاي خداوند از طرف تمام پيامبران، برجسته مي گردد (نساء 64)

و عملگرايي و تكيه برعمل افراد در كيفر ديدن در جهنم (التحريم7) و پاداش بهشت (اعراف 43)

چهرة هميشه ماندگار سرنوشت ساز خود را در انديشه اسلامي به نمايش مي گذارد. ما بايدبار ديگر به خود يادآور شويم كه يكي از تفاوتهاي امه اسلام با امتهاي ديگر در اين است كه، آنان فقط مسئول روي آوري به دين خدا و در مسير دين و تكاليف آن قرار گرفتن و پايداري و استقامت در اين راه، در حيطه خودشان بودند و بس. اما وظيفه مسلمين با طي اين مرحله مقدماتي كه برخلاف امم قبلي ديگر پيامبري نخواهد آمد در چيست؟ (ال عمران 104- انفال 39-آل عمران 110- بقره 143- حج 78-77)

آيا با بيان احوال بني اسرائيل و بر حذر داشتن مسلمين از تكيه صرف بر تصديق و اقرار سواي عمل صالح آنچه مرجئه هاي جديد بدان دامنه مي دهند به معني اسلام منهاي تكاليف و حكم خواستن و. در واقع اسلام منهاي اسلام نيست (اعراف 169).   

مگر نمي دانيم كه كتمان و خيانت سكوت و در نتيجه فساد و تباهي تنها گريبانگر ستمكاران و ظالمين نمي گردد مگر از ارتباط ويرانگر استبداد (تحت هر شعار و لباس و دين و مذهب و.) با فساد و ويراني بي خبريم (فجر 6-14- قصص 4) يا اينكه از ((لاطاعه لاحد في معصيه الله انما الطاعه في معروف)) متفق عليه

جاهل و بي خبرمان كرده اند. و وارثين زمين را نيز مزدورانه و دغلكارانه به غلط به ما شناسانده اند (انبياء 105-نور 55)

مگر نمي دانيم كه بازگشت حقيقت و ابهت مسلمين امريست اجتناب ناپذير، جبری و قابل تحقق (اجراي قانون و حكم خداوند) (ابراهيم 25-24)

امري كه تمام آناني كه بويي از واقعيات عيني برده اند بدان اقرار نموده اند. ((1))

(( 1- توماس بين- شرقشناس امريكايي- در مقدمه كتاب ((بعد از بيان خلاصه اي از تاريخ مسلمانان و پيروزيهايشان در آسيا، آفريقا و اروپا مي گويد: اكنون اوضاع دگرگون شده است، مسلمانان در قبضة قدرت ما هستند ، ولي آنچه كه يك بار رخ داده باشد، بار ديگر نيز امكان دارد روي دهد و مسئله اي كه محمد در قلوب پيروانش بر افروخته است فرو نخواهد نشست. ))        

مگر تجربيات گذشته با شهادت تاريخ و واقعيات عيني در حال وقوع، به تاكيد و قاطعانه نياموخته اند كه، چنانچه تعريف قسط و تعيين حدود آن به اميال و خواسته هاي مردمان موكول شود هر آنچه كه هست به فساد و تباهي كشانيده مي شود (مومنون71) و تنها يك برنامه اصلاحي و كارآمد وجود دارد (حديد 25)

و يا اينكه مگر …………..

چون . ((و ما اوتيتم من العلم الا قليلا)) (اسراء 85) و قل رب زدني علماً (طه 114)

و چون . ((و ان ليس للانسان الا ماسعي و ان لسعيه سوف يري)) (نجم 39-40 )

((و كل امرء بما كسبت رهين))  (طه 21) و (( تلك امه قد خلت لهاما كسبت و لكم ماكبستم  و لا تسالون عما كانوا يعملون (134 بقره)

پس به پا خيزيم

و خود را با نهضتي كه در مسير مبارزه و انقلاب منتهي به تشكيل ((جامعه اي اسلامي )) مي گردد همراه گردانيم.

مبارزه به خاطر :

- ايمان و جلوگيري از اجبار و استبداد (آزادي عقيده ، بيان و……) (غافر 85- يونس 99- البقره 256 )

- به خاطر حمايت از محرومان و ضعفا (حشر7- حاقه 34-33-فجر-17-18-ماعون 3-1)

- به خاطر حمايت از زنان (نساء 19-12)آيه (11)

- به خاطر حمايت از جهاد (نساء 75)

- به خاطر حمايت از فرزندان (تكريم 9-8 بقره 233)

- به خاطر حمايت از يتيمان (فجر 17-18 ماعون 1-3) 

- به خاطر حمايت از پدر و مادر سالخورده (اسراء 24-23)

- به خاطر حمايت از  محرومان در برابر حكام  (قصص8)

به خاطر حمايت از زنان و كنيزان برده (نساء 25)( بردگي جنسي، اخلاقي ، اقتصادي و.. كنوني تحت هر مرام لباسي و زباني)

- به خاطر حمايت از حيوانات : (( خانمي بخاطر زنداني نمودن گربه اي كه آنرا از آب و غذا محروم كرده بود مستوجب عذاب خداوند گرديد))

- و به خاطر ………..

- در اين دنياي موجود چنانكه پيداست خير و شر باهمند(خوشي ، تلخي، آرامش، رفاه، سختي، شكنجه و……) و تنها در آخرت است كه ،خير محض يعني تمام مثبت و خير يكطرف (بهشت) و شرمحض يعني تمام منفي و شر در يكطرف (جهنم) قرار مي گيرد. و تنها مرحلة جدايي همين مرحله است و بس. و آنچه در اين دنياست باز موقتي است و گذرا و آنچه ثابت و ماندني است به آخرت تعلق داردحتي خوشي ها وناخوشي ها و لذايذ و....وسختي ها و بلا ها و شكنجه ها و ....(بعنوان مثال زماني به كسي مي گوئيم كه فلاني ضارب است: اين لحظه اي و موقتي است اما نهايت بي ادبي و قدر ناشناسي و جهالت  است كه بگوئيم حسين مظلوم ((وصفتي مشبه و دائمي را در مورد اين عالم و مجاهد و مبارز عملي قرآن و سنت پدربزرگش صلي الله عليه و اله وسلم بكار بريم. تنها مي گوئيم كه به حسين ظلم شد)

 با اينوصف مبارزه و مسائل و موانع موجود در دنيا را دريابيم و بدانيم كه هدف هرچه با عظمت تر باشد، حركت بسوي آن دشوارتر و احتمال دچار شدن به بلايا و حتي خطاهاي برزگ و كوچك هم بيشتر است. و خداوند به آناني كه به خاطر راهش باطي نمودن مرحله ابتدائي در مسير مبارزه اسلامي مجبور به هجرت گرديدند: چه كشته شوند چه بميرند چنين وعده اي رامي دهد .

((والذين هاجرو في السبيل الله ثم قتلوا او ماتوا ليرزقنهم الله رزقا حسنا و ان الله لهو خير الرازقين))  (58 حج)

پس بايد وارد عمل شده و مبارزه كرد، و آنرا با دنياي موجود و قوانين و سنتهاي حاكم بر آن درك كرد. و روش و مسير مبارزه را نيز با علم و آگاهي دقيق بدور از ظن و گمان محض، برگزيد كه اين ابتدا ، شروع و آغاز حركت است.يعني آزادي و اختيار مطلق و بي چون و چرا با علم پالفته شده از ظن و گمان .

قرآن كريم آزادي اختيار و ارادة قومي و همچنين قدرت بر تغيير و دگرگوني نفس و درون و سپس اجتماع را براي انسان امري بديهي دانسته، و وسيله ايست براي متعادل ساختن آدمهاي مغرور و برتري جو ،و معالجه ضعف آناني كه دچار احساس پوچ گرايي و نهيليسم و يأس و نااميدي گشته اند. و با مطرح كردن اراده و اختيارشان راه سلامت دروني و اجتماعي را به آنان مي نماياند :

متكبرين را مي كوبد كه :

((ان يشاءيذهبكم ايها الناس و يأت باخسرين)) (نساء 133)

((و ان تتولوا يستبدل قوما غير كم ثم لايكونوا أمثالكم)) (محمد38)

و سنت عنصر اختيار انسان را با طرح آزادي و شخصيت مستقل آن چنين زنده گرداند.

((فمن شاء فليومن و من شاء فليكفر))  (كهف 29)

((اعملوا ما شئتم انه بما تعلمون بصير)) (فصلت 40)

(( ان الله لايغير ما بقوم حتي يغير وا ما بانفسهم        (رعد 11)

(( ذلك بأن الله لم يك مغيرا نعمة انعمها علي قوم حتي يغيروا ما بأنفسهم و ان الله سميع عليم )) (انفال 53 ) هرگز تغيير دهنده نيست.

(( و هو الذي جعل اليل و النهار خلفه لمن اراد ان يذكر او اراد شكوراً )) (فرقان62) جانشين گرداند.

((و من كان يريد العاجله عجلنا له فيها ما نشاء لمن نريد ………..)) (اسراء18 ) .  اما مي بينيم كه در همين مسير خداوند مي فرمايد : ((يضيل الله من يشاء و يهدي من يشاء (مدثر 31)

پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم مي فرمايد : ((من يهده الله فلامضل له و من يضلل فلا هادي له )). و اين سوال براي بعضي پيش آمده كه، اختيار و آزادي انسان كه خداوند به وي داده، در اينصورت چه جايگاهي دارد؟ و بدون اين جايگاه و ارزش ، چرا محاسبه مي گرديم؟ و بايد گفت و دوباره آموزي كرد كه ((و ما ربك بضلام للعبيد)) فصلت 46 ) و ما ظلمهم الله و لكن كانوا انفسهم يظلمون   (نحل 33 و آنرا چنين تشريح و تفصيل نمود:

خداوند چه افرادي را گمراه مي كند:

1- ((و ما يضل به الا الفاسقين الذين ينقضون عهدالله من بعد ميثاقه و يقطعون ما امر الله به ان يوصل و يفسدون و في الارض اوليك هم الخاسرون)) (بقره27)

2- ((يضل الله الظالمين و يفعل الله ما يشاء)) (ابراهيم 27)

3- (( كذلك يضل الله من هو مسرف مرتاب)) (غافر 34)

4- ((كذلك يضل الله الكافرين))                      (غافر 74 )

5- ((و الله لايهدي قوم الظالمين ))                     (بقره264)

6- ((و الله لايهدي قوم الفاسقين ))                     (توبه 24)

7- ((و الله لايهدي قوم الكافرين ))                     (توبه 37)

8- ((فان الله لايهدي من يضل ……….  ))                     (نمل37)

9- (( ان الله لايهدي من هو مسرف كذاب ))              (غافر28)

10- (( ان الله لايهدي من هو كاذب كفار ))                (زمر 3)

11- (( ان الذين لايومنون بايات الله لايهديهم الله ..))      (نحل104)

12- ((و ما كان الله ليضل قوماً بعد اذ هداهم حتي يبين لهم ما يتقون ))                     (توبه 115)

و چه افرادي را به هدايت رهنمون مي شوند.

1- ((و يهدي الله من اناب الذين امنوا وتطمئن قلوبهم بذكرالله الا بذكرالله تطئمن القلوب)) (رعد 28)

2- (( فان  اسلموا فقد اهتدوا )) (آل عمران 20)

3- (( ان الذين امنوا و عملوا الصالحات يهديهم ربهم بأيمانهم)) (يونس 9)

4- (( ان الذين يهاد الذين امنوا الي صراط المستقيم ))  (حج 54) 

5- ((و الذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلبا))(عنكبوت 69)

6- (( و نريد الله الذين اهتدوا هدي))(مريم 76)

بر اين مبناي مستحكم و كاملاً روشن بدون پيرايه است كه خداوند با طولاني ترين سوگندها قدرت اخيتار و آزادي انسان را در انجام خير و شر بيان مي كند تا نتيجه بعد از آن عادلانه باشد.

((والشمس و ضحيها و القمر اذا تلاها و النهار اذا جلاها و اليل اذا يغشاها و السماء و ما بناها و الارض ما طحاها و نفس و ماسوا ها فألهما فجورها و تقوا ها )) (شمس 8-1) قدافلح من ذكاها و قدخاب من دساها  (شمس 9-10)

2- (( و هديناه النجدين (دهر 3- بلد-)    

3- (( انا هدينا ه السبيل اما شاكراً و اما كفوراً)) (بلد 10)

همين اخيتار و آزادي مطلق در پذيرش و يا  رد شيوه ها و نظامهاي زندگي باعث پديدار شدن راههاي گوناگون و تا حدود زيادي متعدد پيچيده در دنياي اسلامي گرديده است. اما با آنچه كه گذشت در يك اجتماع معيشتي هيچ تغيير و تحولي بدون دگرگوني در وجود انسانهاي تشكيل دهنده آن اجتماع (به معني تمامي خواسته هاي مادي و معنوي) ميسر نيست. و بزرگترين ابزار و پيشگفتار اين تحول عظيم چيزي نيست غير از شناخت. كه پيش زمينه ايست جهت تسليم حقايق شدن و ايمان به اين واقعيتهاي مطلق پيشرونده ،و عمل به اين يافته هاي غيرقابل انكار عملي.

در شناخت انسانهاي موجود جهان اعم از هر ايدئولوژي با هر مسلك  و مرامي ، به يك پيش زمينه تاريخي سازنده بر مي خوريم كه زمينه ساز تحولات در هر جامعه اي بوده اند . ناديده گرفتن تحولات خارج از حوزۀ وجودي مسلمين بخصوص جهان غرب و مسيحيت در یکی دو قرن اخیر میتوانددر قضاوت صحیح ما تاثیر منفی برجای بگذارد. درهرحال ما تاكيد خود را بر اوضاع رقت بار و تاسف برانگير مسلمين متمركز نموده و سير اين خفت حضاري كنوني را كه از يك عزت و سربلندي و افتخار سرچشمه گرفته، مورد بررسي قرار مي  دهيم .

با گذر از پيش زمينة فوق، وضع موجود ما نيز از هنگامي كه شاخه های متعدد سکولاریسم وبه خصوص  سوسياليسم و كمونيسم بعنوان دين اعلام شدند و اين گنديدة متعفن وارد شده، بدون كوچكترين سنخيتی با جامعه، پرده برداري شد و از محفظة پلمبه شدة خود رهايي يافته و اظهار وجود نمود ،و گنداب مسموم و فلج كنندة خود را در دورنماهاي عوامفريمانه و وسوسه انگيز ارضا كنندة خواسته هاي حيواني انسان نمودار نمود و انسان را، با تكميل توهمات گماني قدما، جايگزين خدا نموده و تعيين خواسته ها،نيازها ، قانونگذاري و برنامه ريزي براي خودش را به خودش سپردو.

و همگام با اين ايدئولوژي به زباله دان تاريخ ريخته شده مسلك  و دین مخرب و وسوسه انگيزمنشعب ديگري از سکولاریسم بيشتر عمر نموده و اكنون قانون و مرام خود را برتر از هر نظام و سيستمي دانسته و خود را خدا و صاحب كل بشريت مي داند. كه اين آخرين ادعاهاي   فرعون وار اين فرسودة به مرگ نزديك شده است ، كاپيتاليسم ريا كار مزور سلطه طلب كه خود را زيرچتر دموكراسي جاهل فريب مخفي نموده و وابستگيهاي عقيدتي، فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي زيادي را نيز بر جامعة ما تحميل نموده ، كه خود از بيرون و درون با عوامل فريفته و استعمار شده اش اين وابستگي و استضعاف را پشتيباني و تقويت مي كند.           

در حقيقت هم اكنون مناطق مسلمان نشين ما با وجود پس مانده هاي گنديدة سوسياليسم(اعم از نو و كلاسيك آن) در حقيقت با يك سيستم و نظام سکولار جهاني، كه قصد سروري و گسترش قدرت خود بر جهان را دارد، سرزمين ما را ((پل پيروزي )) و ((جايگاه سكونت)) خود قرار داده است. از اينرو مبارزه با وضع موجود در داخل، به معناي درگيري با كل نظام جهاني (كاپيتاليستي، سوسياليستي و ……  و غير توحيدي) خواهد بود. در هر صورت اين سرنوشت كنوني ماست كه براي انهدام و تغيير آن بايد به مبارزه و تهاجمي بي امان بپاخيزيم.     

بررسي ساختار اجتماعي- سياسي اين تهاجم بي سابقه و عظيم، يعني شناخت پديده هاي موجود در اين سيستم نظير استثمار، امپرياليسم، بيكاري و تورم، تبعيض و انهدام اخلاق و حقوق انساني و.. ما را از كجروي ساده انديشي و برخورد غيرمنطقي با مسائل، مصون خواهد داشت.

بدور از كلي گوييها و شعارهاي بي محتوا با شناختي صحيح، قاطعانه در جهت محو نظامي كه با خدا و رسولش براي به بند كشيدن بندگانش اعلام جنگ كرده بپا مي خيزيم و جامعه مطلوب ديني و اسلامي را با ياري و خواست خداوند بنياد خواهيم گذاشت. اما براي فهم و درك و متقابلاً برخورد با پديده هاي موجود و بافتهاي دروني و در كل موجوديت اين حقيقت انكار ناپذير، روشها و مسيرهاي مختلفي پيشنهاد و  اجرا مي گردند، در اين ميان ديدگاه فرد بعنوان موجودي مختار و آزاد نسبت به يك پديده ، قطعاً در روش تحليلي وي نسبت به آن پديده تأثير قاطعي خواهد داشت.

براي شناخت دقيق هر سيستم و يا شيوة سياسي، اجتماعي ، فرهنگي ، اقتصادي ، نظامي و يا مذهبي بايد خود را در آن شرايط تاريخي كه اين ديدگاه و شيوه را پرورانده و ارائه داده است، قرار داد. مثلاً براي شناخت انديشه بوديسم يا كنفوسيوس يا شينتوئيسم در شرق، و يا شيوة شكل گيري سكولاريسم بعد از قرون وسطي و رنسانس ،بايد خود را در جامعه آن زمان قرار داد و يا براي شناخت روشها و تفاسير كنوني مذهبي اسلامي بايد به چونگي انهدام شوراي اولي الامر و تأسيس حكومت استبداد فردي و شرايط جبري پيدايش اين مذاهب توسط پيروان دانشمندان هر قرن، به همان قرن يا سال تولد آن، كه شرايط را براي تولد چنين ديدگاهي از دين فراهم نموده مراجعه نمود.

با اين ديدگاه مشخص ،مي توان به عمده ديدگاهها و نظامهاي موجود و روشهاي مختلف ارائه شده جهت اداره زندگي بشريت، اشاره كرد.

1- ليبرال  دموكراسي كاپيتاليست غرب (نيز نئوليبرال دمكراتهاي مدعي)

2- كمونيسم كلاسيك جزمي (اعم از كمونيسم  رمانتيك يا دموكراتيك يا ماركسيستی ، ماركس جوان يا پير، تنها يا با فردريك انگلس)

3- ناسيوناليستي آميخته با يكي از اينها و يا التقاطي از دو روش نامبرده

4- چپ جديد يا سوسياليستهاي سربرآوده ناشي از شكست و انحراف انقلابات و انديشه هاي جزمي ماركسيستي و كمونيستي.

5- جهانبيني مذهبي، زيرسلطه موبدان، خاخامها ، پاپها ، مولويان ،‌برهمنها و. که التقاطي اند از دين توحيدي و انديشه هاي((قديمي))يا (( جديد)) بشر.

6- جهانبيني ديني، كه بدون كوچكترين اعلان جنگي، تمامي روشهاي ياد شدة بالا به ستيز با آن برخاسته اند چرا كه اين بيداري براي چهار مورد از موارد ذكر شده، مخالف و حريفي سرسخت و بدون خدشه، نوپا و تازه نفس و با مراجعه به مبدأ آن حريفي شناخته شده. و براي پنجمين مورد رقيبي افشاگر ،بدون ملاحظه و از بين برنده موقعيتهاي ايجاد شده طبقاتي (چه مادي و چه معنوي) به حساب مي آيد.

 

 

 

انقلاب يا اصلاحات  (  2 )