بسم الله الرحمن الرحيم

 

شورای اوالی الامر و جایگاه آن در مبارزات آزادیبخش مجاهدین فرقه ی ناجیه  ( قسمت اول )

به قلم استاد مجاهد : ابوحمزه المهاجر هورامی

 

چنانكه مي دانيم اصل ايمان كه اسلام از آغاز تا خاتم بر آن بنا شده يك پايه و اصل دارد ؛ توحيد . بقيۀ اصول روي توحيد بنا شده اند نه اينكه در كنار توحيد قرار گرفته باشند . نبوت  دوم نيست كه در كنار توحيد باشد نبوت از درون توحيد بيرون مي آيد .

 توحيد زير بناي عقيده و تبديل عقيده به ايمان است كه همۀ روابط و اعمال كوچك  و بزرگ و تمامي روابط انساني بر مبناي يك اصل است و آن توحيد . روي اين تنها اصل ، همه چيز بنا شده است . نبوت ، معاد ، عدالت ، آزادگي و حتي دوستي ها و روابط فردي , خانوادگي   قولوا لا اله الا الله تفلحوا :  به عنوان مثال ،جهت تثبيت توحيد وانهدام هر گونه شركي، پيامبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلم يـاران را ابتدا ،از رفتن به سر قبور  منع مي كرد ،اما هنگامي كه به روشن شدن مسائل و مرزهاي دقيق )) شرك و توحيد)) سابقين اطمينان يافت و از تغيير خلقي كه بالا ترين تهديد شيطان است , يعني انسان را بنده هوي ، يا هر)) طاغوت )( ديگر ساختن ، يعني همان ((شرك (( آنان را آگاهانيد، آن را آزاد نمود .شركي كه تبديل به نظام و سيستمي مي گردد كه جهت توجيه وضع موجود درجامعه اي متضاد درست مي شود

و چنانچه روشن است :                   

- پيامبران نيامده اند كه انسان را متدين كنند.چون بشرفطرتاً خودش متدين است.

-پيامبران نيامده اند كه در جامعه هاي انساني احساس ديني ايجادكنند ، زيرا هر پيغمبري درهرجامعه اي كه مبعوث شده آن جامعه مذهب ، يا مذاهبي داشته .

-بنابراين پيغمبران نيامده اند تا خدا پرستي را در جامعه ها تبليغ كنند ، چون همه جامعه ها خداپرست بوده اند . بدون هيچ شك و ترديدي اينها فقط براي يك كار و امر آمده اند و ديگر هيچ :

جايگزيني توحيد به جاي شرك ، تخفيف در امر پرستش ديني در برابر اديان و مذاهب و قوانين متعدد و دست و پا گير.

با اين وصف بر((بيداري اسلامی((  لازم است كه در هر يك از سرزمين هاي مسلمان نشين و مؤمن نشين گروهي ممتاز و اساسي را در سطح عالي بپروراند وسپس آنان جماعت هاي انساني تحت نفوذ خود را به سوي بيداري اسلامي فرا خوانند ...

((ثم تكون خلافة علي منهاج النبوه )) رواه امام احد عن حذيفه بن اليمان

و به ياد داشته باشد كه كسي حق تحميل عقيده يا ايمان بر كسي را نداشته است. حتي پيامبران عليهم السلام و الصلاة نيز چنين حقي را نداشتند ( غاشيه 22 ق 45 - انعام 66 ) و اصل آزادي عقيده و احترام به اصل‌(( اختيار)) انسان ، اصلي است حياتي (كهف 29) .

و نيز به خاطر بسپارند كه هر گاه نابودي منكري باعث جايگزيني منكر بزرگتري يا به همان ميزان منكر قبلي گردد ، بايد تا زمان انهدام منكر و جانشيني دين خداو فراهم شدن اسباب و لوازم آن ، در حين مبارزه ،‌ صبر نمود .

و در روابط خود فراموش نكنند كه هر كس قبل از اسلام و در زمان جاهليت كاري را كرده نمي توان وي را بازخواست نمود و امرش با خودش و خدايش باقي مي ماند :

((فمن جائه موعظه من ربه فانتهي فله ما سلف و امره الي الله ))

و نيز با درك وضع موجود بايد از نظر دور نداريم كه با وجود بلاي بزرگ ، بلاي كوچك از ياد مي رود  پدري كه به همراه فرزندش تصادف كرده هميشه دنبال فرزندش است و پس از خبر از سلامتي وي دردش كوچك و ناچيز مي شود اما هنگامي كه فرزندش صدمه اي ديده باشد تمام درد هايش با شدت تمام بر وي مسلط مي گردد . اين چنين بود (( غم بغم )) ‌قرآن بعد از جنگ بدر هنگام صدمه ديدن پيامبر صلي الله عليه و اله وسلم.

 و با در نظر داشتن عناصر و پايه هاي اصلي دعوت ( بقره 129 - بقره 152، 151 ،ال عمران 164 ، جمعه 4-3-2) عملاً بپذيرد كه مؤمنين پشتيبان مومنینند و :

1-  زماني كه يك مسلمان هورامی از هورامان صحبت مي كند يا يك بلوچ ، تُرك ، فارس ، عرب ،پشتو و ... از مليت خود صحبت مي كند و يا زماني كه از آزادي ، برابري ، عدالت و قسط و حقوق انساني و ... صحبت به ميان مي آورد نيز از همان قانون پيروي مي نمايد و كُرديت‌ ، عربيت ، فارسيت ، تُركيت و ... هم رديف با توحيد و اسلام قرار نمي گيرند .

 يعني زماني كه يك ترک يا هورامی، سوران یا ... ادعاي))‌ اسلاميت و توحيد)) را دارد بدين معني است كه بايد تمامي حقوقي كه خداوند به وي داده است را به دست آورد و كسي حق گرفتن هيچ يك را ندارد , نه زبانش را نه لباسش را نه عقيده اش را و نه آزاديش را و نه ... را.ياري دهنده ي همديگرند . محكم همديگر را گرفته در صدد انسجام هم باشند كه اگر متفرق شده و اجزاي ساختمان جدا شدند ساختمان نابود و منهدم مي گردد .

«المومن  للمومن كالبنيان يشد بعضه بعضاً ثم شيك بين اصابعه » حافظ در الفتح (1.13)

مؤمن براي مؤمن مانند ساختماني است كه محكم مي نمايد بعضي آن بعضي ديگر را پس انگشتان خود را به هم در آورد

و ما در اينجا يك دسته بندي ( ساده تنها جهت تسهيل در امر((  شناخت ))مؤمنين ) به وجود مي آوريم و آن دسته بندي مؤمنين به :

«كنتم خير امه اخرجت للناس تامرون بالمعروف و تنهون عن المنكر و تؤمنون بالله و لوآمن من اهل الكتاب مكان خيراً لهم منهم المؤمنون و اكثرهم الفاسقون..

(11 الي 115 ال عمران) و ...

- مؤمنين مسلمان ( 2 الي 5 بقره بقره 177 ) كساني كه به اين اصول ايمان دارند جزو مؤمنينند و كسي حق ندارد ، هيچ تفسير و يا روش اسلامي را غير مؤمن و يا خداي ناكرده غير مسلمان ناميده و آنها را غير هدايت شده و غير رستگار بنامد ( 1 الي 4 انفال )

ما عهد انسان به خدايش را يادآور شده ( يس 61 60 )  و شيوۀ بر خورد با هم مسيران  و مؤمنين را به همديگر عملاً ياد آور مي شويم ( ال عمران 159 )

عملاً مي آموزيم كه :

1-« و الذين يؤذون المؤمنين و المؤمنات بغير ما اكتسبوا فقد احتملوا بهتاناً و اثماً مبيناً»

2-« سباب المسلم فسوق متفق عليه»

3- ((عن ابن مسعود)) كسي كه مؤمني را از روي قصد و آگاهي كافر بخواند ،‌خود كافر مي شود .

«من كفر مؤمناً متعمداً فقد كفر»

4- عن ابي ذر عليه السلام رواه:« لايرمي رجل رجلاً بالفسق او الكفر الا ارتد عليه ان لم يكن صاحبه كذلك» (بخاري به سند صحيح )

5- و نسبت به قتل عمد و غير عمد ))مؤمنين)) چنين دستورات و عواقبي در مورد مرتكبين صادر مي گردد  93 - 92 النساء )

كسي كه عمداً )) مؤمن((  را به قتل برساند چنين وعده اي را دريافت مي دارد :

1- «فجزاء جهنم خالدفيها» 2  «و غضب الله عليه 3- و لعنه 4- واعدله عذاباً عظيماً

مؤمنين مسلمان دقت كنند كه : مژده اي كه هنگام بازگشت از نماز و گفت و گوي الهي براي تمامي مسلمين )) و همه((  عبادالله الصالحين  جهان مي آوريم اين است : السلام عليكم و رحمة الله و بركاتة .

زماني كه مي گوييم (( السلام علينا  ((  ( يعني صلح و سلام بر همه مؤمنين مسلمان كه همه ما يكي هستيم اعم از همه ، حنفی ها ،مالکی ها،شافعی ها،حنبلی ها، دیوبندی ها ، تبليغيها ، سلفيها و ... ) و علي عباد الله الصالحين يعني تمام ((بندگان ((صالح خدا را نيز در بر مي گيرد

 با اين توصيف پيام ما به تمامي )) مؤمنين جهان))  اين است : ... ( ال عمران 103 102) «يا ايها الذين امنوا اتقوالله حق تقاته و لا تموتن الا و انتم مسلمون و اعتصوا بحبل الله جميعاً و لا تفرقوا ……… لعلكم تهتدون »

وضع الان و موجود مگر چيزي غير از اين است : مگر مؤمنين به جان هم نيفتاده اند ، ابزار نشده اند  همديگر را دشمن نمي پندارند ، فتواهاي كـفر همديگر را كه ديگران ( از مسلمان و مسيحي و ... ) است صادر مي نمايند ، عملي نمي كنند ؟ و در تمام جهان بي كس وتنها از بين مي روند و متفرق از هم تمام نيرو و انرژي آنان در برابر گروه اندكي استثمارگر مستكبر مترف پوشالي شده ...

براي اين بيداري بايد اجباراً گروهي از پيشروان و پيشاهنگان در هر جامعه اي به وجود آيند كه اين پيام را برسانند ( ال عمران 104 ) چون پراكندگي وبا همديگر اختلاف پيدا كردن بعد از اين همه آگاهي و رشد محكوم به عذاب بزرگ آخرت است ( ال عمران 7- 6- 105) خداوند اينچنين آياتش را روشن بيان مي كند و خداوند نمي خواهد بر هيچ كسي ظلم كند ( ال عمران 108 ) و مواظب باشيم كه همه امور هم به او بر مي گردند ( ال عمران 109 ) در نتيجه بايد موضعمان نسبت به مؤمنين اعم از مسلمان و غير مسلمانش كاملاً قرآني و ديني باشد . و در كمال تواضع نسبت به مؤمنين برخورد نماييم .« واخفض جناحك للمؤمنين» ( 88 حجر ) .

زماني كه مؤمنين مسلمان را گوشه گير و فعال در مبارزه نمي بينيم بايد بدانيم كه :

در وضع موجود و در هر زمان و مكاني قطعاً در برخورد با هر منكري سه راه بيشتر وجود ندارد .

1-از بين بردن منكر با دست

2- در صورت عدم توانايي يا فراهم نشدن وسايل براي تغيير دادن يا از بين بردن منكر با دست ، با زبانش آن را انكار نموده و در پي انهدامش بر آيد .

3- اگر نتوانست آنرا با دست و زبانش تغيير دهد يا از بين برد قلباً آن را ناپسند و منفور دانسته و انكار كند .كه طبعاً عمل هم تابع قلب و درون است و فقط مبارزه شخص به خودش محدود مي گردد و اين مخالفت وي به ديگرا ن منتقل نمي گردد كه اين پايين ترين و كمترين درجۀ ايمان است. در هر سه روش جدايي و كناره گيري و عدم همكاري با منكر در هر شيوه و قالبي به كلي رد شده و اصلاً وجود ندارد ( چون در آن صورت به ابن الوقتيهاي رنگارنگ و صفاتشان تمايل يافته مي شود)

((من رأي منكم منكراً فليغيره بيده،فإن لم يستطع فبلسانه،فإن لم يستطع فبقلبه وذلك أضعف الإيمان)) بيننده اي كه آن عالم و دانشمند را در برابر اين همه منكرات ضد انساني (( ساكت و گوشه نشين )) مي بيند بايد چنين پندارد كه از بين بردن آن منكر و عمل ضد اسلامي با دست و زبان براي آن شخص عالم و دانشمند ممكن نيست اما قلباً آن را زشت و ناپسند مي داند ، چون ما به درون قلب وي آگاه نيستيم اما عدم همكاري و گوشه نشيني وي را كه مي بينيم واين هماهنگي ميان گفتار و عمل بر ايمان حجت مي گردد . بايد بدانيم كه گمان نيك بردن نسبت به مؤمنين و مسلمين مؤمن امري واجب است و توجيه و تفسير نمودن كار آنها ، در جهت صحيح حتي الامكان خود يك نوع تقويت نمودن مسلمانان مؤمن و در كل مؤمنين جهان مي باشد.

(( من احب الله و ابغض لله و اعطي لله فقد استكمل الايمان ))

مؤمنين بايد به واقعيتي كه دشمنان اسلام كاملا به آن يقين داشته وتمام اسباب سركوبش رافراهم كرده اند،يقين واطمينان داشته باشند كه ايمان به لا اله الا الله وعمل صادقانه به مقتضاي آن منبع قدرت حقيقي است و سنن الهي شوخي بردار نيست ومؤمنين به سبب مخالفت يا موافقت با اين منبع عظيم در تحقق آن دخالت دارند (166-165ال عمران ).

و اين خيزش و نهضت ديني اسلامي يك تحرك و خيزش جهاني است و هر آنچه در اوست مولود نيروي انكار ناپذير آموزه هاي ديني است . اين روشن وهويداست و تاريخ و ضمير انسانهاي آگاه متعهد گواه است كه حوادثي در جهان و در بين ملتهاي مستضعف مرتباً در حال تكوين است كه خود را به مملكت و مرزهاي معيني محدود نكرده و نمي كند و براي تمام ملل جهان معني و مفهوم مشترك دارد . به همين دليل بسيار عيني و به دور از هر گونه ظن و گماني ، بايد گفت كه طبقه مؤمن مبارز جهان به خصوص مؤمنين مسلمان مبارز نياز به تشكيلات مجهز بين المللي آزاد (شوراي اولي الامر ) كه مظهر و نماينده اراده كليه مستضعفين مومن آزاد در سراسر جهان باشد ، دارد . اتحاد كليه مؤمنين جهان ، ضامن پيروزي بر نيروهاي متكبر مترف در دنيا است .

و چنانچه پيداست آنچه كه در قرآن و روش پيامبران صلي الله عليهم اجمعين و سابقين الاولون بر آن تأكيد شده است عمل و انجام كار است . و آنچه مقبوليت يافته و مهمتر است ، انجام عمل و كار صحيح و نيكوست . واگر با اعمال جاهلانه خود آناني را كه تنها براي رضاي خدا وي را سحرگاهان و شامگاهان مي خوانند از حركات جهاني اسلام طرد نماييم قطعاً خواسته يا ناخواسته در رديف ظالمين قرار خواهيم گرفت ( انعام 54 52)

به خاطر بياوريد اگر برادران و خواهران مؤمن را طرد نماييم چه كسي از جانب خداوند به عنوان ياري دهنده ما باقي خواهد ماند ( هود 35-34) چون يكي از آيات الهي اين است كه مؤمنين از جانب خداوند ياري دهنده همديگرند و وسيله ياري رسانيدن قدرت الهي . نبايد بي خبر بودن مؤمنين را ابزاري جهت طرد يا نسبت دادن تهمتهاي آنچناني به او قرار دهيم :

هنگامي كه بلال عليه السلام دو پيمانه از چيزي را ( خرماي رومي ) در مقابل يك پيمانه از همان چيز ( خرماي جديد) فروخت پيامبر خدا صلي الله عليه و اله وسلم به او امر كرد كه اين كالا را بر گرداند و هيچ كس از ياران پيامبر عليهم السلام و خود پيامبر صلي الله عليه واله وسلم او را متهم به رباخواري نكردند و كسي سخناني را كه در مقابل رباخوار گفته مي شود ، مانند فاسق بودن و لعن و غصب به او نسبت نداد. زيرا از حرام بودن آن بي خبر بود . و اين بزرگترين دليل است جهت شناخت مردمان موجود كه اکثرا خواهان دینند اما در ردیف و در موقعيت ناآگاهان قرار گرفته اند و از اسلام جز نام و اسمي بوئي نبرده اند  چه رسد به اينكه آن را ديده يا وصف حقيقي آن را از بيان اين همه دروغ و خيانت شنيده باشند. در نتيجه جهلشان را ابزاري جهت طردشان و توليد تفرق بيشتر نمي نماييم و پيوسته مؤمنين مسلمان را با اعمال ديني و اسلاميمان چنين مورد خطاب قرار مي دهيم كه (803 102 ال عمران) و بدور از هر گونه تفرقي ميان مومنين مبارز از خداوند مي خواهيم كه

((ربناافرغ عليناصبراًوتوفناالمسلمين))(  126 اعراف ) اساس بر اين است كه هر مسلمان و مؤمني در هر زمان و مكاني كه نسبت به خواهر و برادر ديني اش ، هر گونه شر و پستي نسبت داده شد ، در قلب وي جز گمان خير و نيكي جايگاهي براي حتي تصورات ذهني ناشايست و ظن وگمان وجود نداشته باشد، چه رسد به اينكه كوچكترين شك و ترديد جاهلانه اي را به خود راه داده و يا خداي ناكرده آن را باور نموده و حتي  بدون باز گو نمودن يا جبهه گيري در برابروی ،آن فساد نهي شده گنديده را در درون خود نگهدارد ( نور 12 ) .

چون زماني كه دين راه را به روشني بيان مي نمايد جايي براي پيروي از هواي ( چه قلبي و چه نفسي ) باقي نمي ماند ( ص 26 جاثيه 18 مائده 49 ) و ظن و گمان چنين جايگاهي مي يابد : ((اياكم

 

و الظن فان الظن اكذب الحديث ((....اللؤلؤ و المرجان 1660زيرا ظن دروغترين سخن است. 

و شعار سابقين چنين برجستگي خود را به نمايش مي گذارد آنجا كه عملاً مي فرمودند كه : براي برادر و خواهر دينيمان ( از هر فرقه ،گروهي يا جماعتي كه باشد ) از يك تا هفتاد عذر ذكر مي كنيم و سپس مي گوييم شايد عذر ديگري هم داشته باشد و ما از آن بي خبر باشيم ( حجرات 12 ) .

با اين حساسيت و دقت بي نظير بود كه از انسجام و وحدت خود محافظت مي نمودند و اجازه ورود هر گونه وسوسه تفرقه انگيزي را نيز به درون خود نمي دادند تا باعث ريشه دوانيدن در درون ايشان و كناره گيري از جماعت نگردد چون اينان درك كرده بودند كه :))ان من فارق الجماعة شبرا فمات فميتته جاهليه)) متفق عليه عن ابن عباس )–همانا كسي كه از جماعت به اندازه وجبي فاصله بگيرد و بميرد،جاهلانه مرده است . ) ودر هنگام اختلاف و سر در گمي منبع خود را مي شناختند . ( نساء 59 ) و با لبيك به اتحاد و يگانگي كه بدان فراخوانده شده بودند ( ال عمران 64 ) با وحدت و يكپارچگي و پيامدهاي آن ثابت نمودند كه مؤمن مسلمان هيچ گاه تنها و بي كس نمي ماند و خدا وقوانينش براي دنيا و آخرت وي كافي است ( طلاق 3 )

 ما اگر دو عامل بزرگ و عمده تفرق را

الف : ظلم و ستم 

 ب: ‌استبداد و اختناق بدانيم

 به اين معني كه : ظلم يعني اينكه بر حقوق مادي و معنوي انسانها دست تطاول دراز بشود و اختناق يعني اينكه انسانها نتوانند آنچه را كه فكر مي كنند آزادانه بيان كنند . بايد بگوييم جوامعي كه بر اساس اصول استبدادي ( چه استبداد ظاهري پادشاهي و سلطنتي و سنتي يا استبداد مخفي در پشت دمكراسي نئوليبرال حافظ منافع بورژواها و سرمايه داران چه در رم باستان چه در عصر حاضر و يا ديكتاتوري پرولتارياي سوسياليستي و ... ) اداره مـي شده اند» قوانين و سيستمها و نظام هايشان كه عليه فطرت انساني مردم بنياد نهاده شده اند ، قابل احترام نبوده و با كمتر تكاني از نظرها افتاده و مخالفت و ضديت با آن شروع ميگردد ، با اين وضع با نگرش و بازبيني در تاريخ گذشته، در ميابيم كه مومنين و مسلمين مستضعف ، محروم ، كم تجربه و نسبت به مسائل ديني و روابط ديني و برادري و اخوة اسلامي در ناآگاهي و غفلت به سر برده اند ، اما همگي يك چيز را مي خواسته اند و يك هدف را آرزو مند بوده اند :

)) وجود جامعه اي بر مبناي آنچه كه خداوند براي بشريت ترسيم نموده كه در آن انسان و روابط انساني ،‌ و در كل قوانین واحکام ديني ، هماني باشد كه خداوند در خدمت به انسان و سعادت دنيوي و اخروي وي ارائه داده است((  

همگي به اين مهم نيز پي برده اند كه دشمن واحد مقابل آنان نيز ، جاهليت است در هر شكل و لباسي كه تنها يك هدف و نقطه نظر را دنبال مي كند : استعمار و استضعاف آنان .بنا بر اين مبارزه و كشمكش ميان مؤمنين حق طلب ( به هر نسبتي از حق ) و جاهليت مستكبر مترف از همان روزهاي آغازين كمرنگ شدن پيام الهي ، در ميان انسانها وجود داشته و هنوز هم به قوت خود باقي است . منتهي اين مبارزه گاهي ضعيف بوده و زماني شدت يافته ، در مكاني به صورت مخفي در جريان بوده و جايي ديگر به صورت علني ابراز وجود كرده اما هميشه وجود داشته و تا محو يكي از طرفين مبارزه وجود خواهد داشت .

به مرور كه جوامع گسترده و گسترده تر شدند و علوم و آگاهيهاي سازنده ومطلوب بشر تكامل بيشتري يافت و قدرت بينش ديني و نياز به آن (( دوباره كشف گرديد )) و به خدمت محرومين و مستضعفين و نيازمندان به آن درآمد و گرايش به دين اسلام و دوري از جاهليت و بدعت و خرافات در عالم انديشه ها و قلبها انقلابي به پا كرد ، دوباره تحركات عملي بزرگ و دامنه داري سر بر آوردند ، از يك طرف مؤمنين حق طلبند و از ديگر سو جاهليت است با تمام خصايلش.

 اين مؤمنين حق طلب براي احقاق حقوق خود ناچار بودند كه دست به مبارزه زنند ، ابتدا به صورت انفرادي و شخصاً به پايمال كننده حقوقشان مراجعه نموده و حقشان را طلب مي نمودند , هنگامي كه بر اثر برخورد حكام جور و عاقبت مراجعه كنندگان، متوجه نتيجه منفي آن گرديدند ؛ به فكر اتحاد با دوستان هم زبان ، هم محله و حتي هم منطقه و هم زنجير خود در بخش يا ناحيه اطراف مي افتادند و براي پيشبرد بيشتر مبارزه گروه ، جمعيت ، جماعت ، حزب و يا دسته مشخصي را تشكيل مي دادند . و اين مسير مبارزاتي متاسفانه تنها با ازدياد احزاب و جماعت هاي رنگارنگ و مختلف اما)) هم هدف )) و متفرق تاكنون در اين مرحله از تكامل به صورت جزئي و مخرب باقي مانده ، و كودكي را كه مي رفت مسير تكاملي خود را طي كند در معرض سقط قرار داده اند .

در حالي كه اين جماعت هاي كوچك مي بايست ناچاراً دست اتحاد به سوي مبارزان متفرق ساير مناطق داخل مرزهاي جبري و ناانساني به وجود آمده خود ، دراز نموده و در مجموع ،مجمعي از مبارزين حق طلب حتي (( چند فرقه اي((  از اسلام را به وجود آورده و مشتركاً به وسيله شورا به فعاليت مبارزاتي خود بپردازند .

در اين شورا هيچ كدام از اين نظرات به رقابت ( الا در تقوي و تلاش در تعالي بيشتر ) با هم برنخيزند وعليه همديگر كارشكني ننمايند،بلكه تمامي اين برداشتها يكپارچه وهمصدا بدون مطرح ساختن نظرات ارثي و فقهي شخصي مختص خود (كه بسيار جزئي ودر مقايسه با ساير مسائل، بسيار كم اهميت و حتي بي اهميتند)و نيز بيان عضويت خود در آن مذاهب و برداشتها ،به دور هم جمع شده و رهبري شورا و اداره تنظيمات آنرا بوجود آورند .كليه اقدامات با نظر اكثريت شورا صورت پذيرد و هر گونه تك روي و پيش خود كار كردن و به نام «جمع و شورا» حرف زدن ممنوع گردد .

چنين اتحاديه هاي منطقه اي زير نظر شورا نيز در هنگام اقتضاء براي پيشرفت مبارزه و شركت در سر نوشت خود مي توانند با شوراهاي همانند در خارج از مرزهاي محدود و منحصر خود متحد شوند و بدين شيوه شوراي عالمي اسلامي اولي الامر متشكل از آگاهان و متخصصين متعهد مخلص را تشكيل دهند . اين تنها روش ناگزير مبارزه در جهان غوطه در جاهليت كنوني است تنها راه تشكيل امة واحد و حجت مطلق و جامعه اسلامي خواهد بود .

با چنين ديدگاهي و با آگاهي بر:

الف : اخطارهايي در مورد تفرق و فرقه فرقه شدن ( 3- 103- 106)

ب : نبودن رابطه بين پيامبر با فرقه سازها و فرقه گرايان و ... ( انعام 159 )

ج : دستور به پيروي از دين و دوري از شرك فرقه گرايي و ... (3 – 32)

و نيز:

الف : تفرقه عذابي است كه باعث عقوبت و عذاب عده اي توسط عـده اي ديگري مي شود( انعام 65 ) .

ب : كشمكش باعث درماندگي و ناتواني است ( انفال 46 )

ج : كساني كه متفرق مي شوند خود را در گروه مشركين قرار مي دهند ( روم 31 -32 اعراف 150 -  نساء 48 – 116)

و ...

عملاً به خاطر داشته باشيد كه:

الف : ما داراي يك خدائيم و يك امت واحد ( 52 مؤمنين ) .

ب : كلام خدا تنها راه نزديك كردن دلها به همديگر و اتحاد مي باشد . ( انفال 63 ) .

ج : و سفارش خداوند به پيامبر اسلام صلي الله عليه و اله وسلم و ديگر پيامبران صلي الله عليهم اجمعين بر برپاي داشتن «دين»  و دوري از تفرق است ( شوري 13 ) .

د : در امري كه خدا و رسولش فرماني صادر نموده اند هيچ گونه اختيار انتخابي براي « مؤمن»  باقي نمي ماند ( احزاب 36 ) .

هـ : و از ويژگيهاي كافرين فرق گذاشتن ميان خدا و رسول وي است. كه به بعضي ايمان دارند و به بعضي ديگر نه و مي خواهند بين آن دو راهي جديد بر گزينند. ( 151 150 نساء) 

و با آگاهي بر :

الف : علت اختلاف ( بقره 213 - ال عمران 19 - جاثيه  17- 16 )

ب : دعوت به صراط المستقيم (صراط المستقيم نه المغضوبين و نه الضالين) جهت دوري از تفرق ( 153 انعام 126 انعام )

و شيوه صحيح انبياء در مسئله وحدت :

با وجود انحراف از مسير الهي توسط قوم سيدنا موسي عليه السلام سيدنا هارون عليه السلام شر تفرق را بيشتر از انحراف قوم ديد و تائيد نمود كه اسلام به چه ميزان حامي وحدت و متنفر از تفرقه است ( دشمنان را به من شاد مكن تا دشمنان از تفرقه ما شاد نشوند ) ( اعراف 150 -  نساء 48 116 ، طه 92 94)

(( تبديل تفاسیر خشك و انعطاف ناپذير به جماعتها و نهضتهاي آگاه ديني صرفاً اسلامي بدون پيرايه و بدعت، و جنبشهاي صرفاً توحيدي با زير پوشش قرار دادن انبوه بيشتري از مردم تحت ستم در چتر اسلام پاك كه از يك طريق هدفي واحد را دنبال مي كنند امريست مطلوب ((  بدين معني كه :

فرق و تفاسیر پر از اوهام و بدعت انعطاف ناپذيرتبدیل به

...جماعتهاي توحيدي تابع شورا و هدايتگر به وحدت وبه دنبال آن

....مردمي توحيدي تابع شوري و خواهان وحدت و تشكيل « امت واحده »ودرنهایت

...تشكيل شوراي اولي الامر جهاني و حكومت شوري.

 

 

 

شورای اوالی الامر و جایگاه آن در مبارزات آزادیبخش مجاهدین فرقه ی ناجیه  ( قسمت دوم )

به قلم استاد مجاهد : ابوحمزه المهاجر هورامی