شورای اوالی الامر و جایگاه آن در مبارزات آزادیبخش مجاهدین فرقه ی ناجیه  ( قسمت چهارم )

به قلم استاد مجاهد : ابوحمزه المهاجر هورامی

 

 

قبلاً يادآورشديم كه اجتهاد چقدر دايره اش در اسلام تنگ و محدود است و به چه ميزان از آيات را شامل مي گردد و اجتهاد در اموريست كه ضوابط كلي آن در قرآن وجود داشته كه بايد جزئيات استخراج گردد. همچون مسئله اقتصاد اسلامي كه قرآن در مورد انفاق مي فرمايند (( من الطيبات ما كسبتم و مما اخرجنا لكم من الارض ))

و در اين مورد نظرات مختلفي ارائه گرديده كه بعنوان مثال يكي آنرا در كليه امور مربوط به خريد و فروش و تجاري و همچنين تمام آن چيزهايي كه از طريق زمين از قبيل درخت و محصولات كشاورزي و معادن و بدست مي آيند يا برداشت مي كند و……

و اما شرايط اجتهاد بطور مختصر و كوتاه :

1- آگاهي بر زبان عربي

2- آگاهي بر اسرار تشريع و قانون گذاري خدايي (جلب مصلحت و دفع مضرت):

درجات ارجحيت در قرآن :

1- حفظ دين        تشريع جهاد براي حفظ دين

2- حفظ نفس        تشريع قصاص براي حفظ نفس

3- حفظ نسل       تشريع نكاح ، طلاق ، تحريم زنا و براي حفظ نسل

4- حفظ عقل      تشريع حد خمر، تحريم خمر و براي حفظ عقل

5- حفظ مال        تشريع عقول و تحريم ربا و براي حفظ مال

3- آگاهي برحوادث و مسائل روز و تخصص در آنها

يعني در واقع عقل بر حفظ مال ارجح است. حدخمر و مسكرات به اين منوال، نبايد بر عقل صدمه بزند و.... بهترين مثال مسئله ممانعت امام عمر عليه السلام در سال 17 هجري از بريدن دست شخصي است كه مرتكب دزدي گرديده بود. وي روح دين را دريافته بود كه بريدن دست جهت حفظ مال است اما اگر با دزدي آن شخص ممانعت شود ((جان)) شخص از بين مي رود و جان و مال ارجح مي باشد. چون بايد دريافت كه قرآن  و اسلام ((فقط)) آيه السارقوا و سارق نيست، روح قرآن را بايد دريافت.

در خود قرآن هم اگر بنگريم تحريم خمر در سال 16 بعثت رخ داد يعني تا زماني كه زمينه سازي چنين امري صورت نمي گرفت نادرست بود كه حكم صادر گردد. و اگر زمينه دزدي و فراهم گردد و ((حكومت اسلامي)) آنها را از بين نبرده باشد نادرست است كه حكم به اجراي حدود آنها صادر نمايد.

بدين ترتيب در زمان پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم  سه گونه حكم به تبعيت از قرآن برمردم اعلام مي گردد:

1- حكمي كه مستقيماً از قرآن گرفته و بر مردم ابلاغ مي نمايد.

2- حكمي كه تبين خاص خود ايشان است از قرآن كه غير از وي كسي به آن پي نمي برد، (سنت ) (83 سوره نساء) جلوگيري از هرج  و مرج)

3- حكمي كه با كمك ياران و شورا آنرا استنباط نموده و آنرا بصورت واحد در ميان مسلمانان اعلام مي دارد. بعد از پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم مورد 1 و 2 وجود دارد، اما در مسائل روز و جديد همچون ديوان زمان عمر يا جمع آوري قرآن و كه نه سنت و نه در قرآن وجود ندارد بايد شوراي اولي الامر تصميم بگيرد. در مسئله جمع قرآن يكي بدليل اينكه چون پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم  چنين كاري را انجام نداده مخالفت مي كرد و ديگري مي گفت كه لازم است و عاقبت با توسل به شورا و با يك راي واحد و اتفاق نظر آن را بر مسلمين اعلام نمودند و مخالفين هم تابع رأي شورا و نماينده قوه مجريه آن گرديدند.                                                                    پس 6600 آيه توسط خود قرآن روشن شده و اجتهاد بر آن وارد نيست و حرفي نمي ماند و 66 آيه ديگر هم  كه انسان قدرت اجتهاد در آنها را دارد كلياتش بصورت معادن غني بيان شده و هيات و شوراي اولي الامر در هر زمان متناسب با مسائل روز و تحولات جديد آن جزئياتش را بيان مي نمايد (115 نساء)

مثلاً زماني كه اعلام مي شود  و امرهم شوري بينهم تصميم گرفته مي شود شورا از طريق يك مجلس باشد يا دو مجلس يا …… يا زماني كه امر مي شود اعدلوا هو اقرب للتقوي و اذا حكمتم بين الناس ان تحكموا بالعدل  : اصلي تغيير ناپذير و قانوني كلي است كه در هر زمان و مكاني عمل به آن لازم و ضروريست اما راهها، و وسايل اجراي عدالت نسبت به ترقي زماني و مكاني در تغييراست: مثلا يك دادگاه يا دو دادگاه ، يا اصلاً شيوه دادرسي به چه شيوه اي بهتر و راحتتر انجام مي گيرد. مسئله اقتصاد هم به همين شيوه است و شيوه اجراي قوانين كلي اسلام در مورد اقتصاد هم نسبت به زمان و تحولات روز همچنانكه امام عمرعليه السلام اولين مجري عملي آن بود اجتهاد پذيراست و شورا در مورد آن تصميم مي گيرد.

 بدينسان اصل ثابت اما شيوه هاي اجراي آن در زمانها و مكانهاي مختلف نسبت به ترقي بشر((متغير)) است و پافشاري بر برداشتي قديمي كه به درد زمان خودش خورده و نمي تواند پاسخگوي وضع موجود زمان كنوني باشد،به جاي توحيد، پرستش كهنه است و رأي گذشتگان جايگزين مي گردد.

دين يعني قرآن ، سنت و روش نيك سابقون الاولون و شورا و هر كسي كه آگاهانه از غير اين پيروي كرد، غير از اسلام را برگزيده است. چنانكه ذكر گرديد در زمان خلفاي راشده حكم و اجتهاد شخصي نبود و مذهب هم نبود. چون خداوند راي جماعت را برگزيده بود نه راي شخص واحد را و آنرا نيز به رسميت نمي شناسدبلكه راي شورا را بر مي گزيند و زماني كه ما به (( تبعهم بالاحسان)) سابقون الاولون دعوت شده ايم، اجتهادات فردي ايشان برما فرض نشده بلكه تبعيت از اولي الامر آنها و عكس العمل زيباي آنان در برابر شوراي اولي الامر است كه قرآن ما را بر آن امر نموده .

از اعضاي شورا ،علي عليه السلام در امر قضاوت متخصص بود معاذ در امر حلال و حرام و عبدالرحمن بن عوف در زمان پيامبر صلي الله عليه واله و سلم هم متخصص و اهل راي بود و تعداد اين متخصصين معدود بودند چنانچه قرآن مي فرمايند: اولي الامر منهم، اولي الامر منكم يعني همه مجتهد نبودند و متخصص ، بلكه تعدادي از اينان كه در شورا شركت داشتند و آراي آنان بر شوراهاي جزء و شوراي اولي الامر ارائه مي گرديد متخصصين امر بودند.  اما مذهب چنانكه گفته شد چيزيست كه ناچاراً به خاطر عدم شورا و نبود خلافت اولي الامر بوجود آمد همچون خوردن گوشت مردار در صورت ضرورت كه بايد در صورت لزوم خورده شود (حفظ جان) )).

امامان گذشته هم چنانچه ذكر شده تقليد كوركورانه جاهلانه از خود را رد نموده اند و در عين اضطرار در بيان عقايدشان با در پيش گرفتن راههاي منتهي به تشكيل حكومت شورا تمام كوششان در اين بوده كه دوباره شورا برقرار گردد.

ابوحنيفه رحمه الله علیه  مي گفت : مسلمانان بايد جانبداري از نفس زكيه كنند تا حكومت سلطنتي و موروثي عباسيان را منهدم كنند و دوباره حكومت شورا برقرار گردد و جهت مخالفت علني خود افزوده : اگر منصور عباسي مسجدي را بسازد، اگر بگويد بياييد درهاي مسجد را بشماريد هرگز كمكش نخواهيم كرد و اگر پولهايش كه در راه مسجد خرج شده را نيز بخواهد كه بشمارم هرگز نخواهم شمرد و ……

امام مالك رحمه الله علیه هم كه مي گويد طلاق اكراه درست نيست . و اين ضربه اي بر دستگاه حاكمه عبدالملك مي باشد، و ازين زمان بود كه طلاق قسمي بوجود آمد كه مي گفتند طلا قم افتاده باشد كه از زير بيعت شما خارج نمي گردم. و مالك مي آيد و حديث عدم طلاق اكراه را مي آورد. كه چنان وي را زير شلاق مي گيرند، كه در تاريخ مشهور است .

امام احمد رحمه الله علیه هم به همين شيوه بود،

امام شافعي رحمه الله علیه  هم با وجود مبارزات پي گير اقدام به هجرت و فرار مي كند.

به مانند اسلام و تبعيت از آن نبايد دين را فداي اشخاص نمود.  همچنانكه در قضيه داود و مسئله قضاوت، نوح و مسئله دعا در مورد فرزندش، رسول الله  و ترشروئي و …… كه خداوند بدون كوچكترين مداهنه و حتي كوچكترين مراعات و مدارائي از آن نگذشته و تا آخر دنيا بايد كل بشريت در مورد آن باخبر بوده و  روشي باشد جهت سرمشق گرفتن و عبرتي براي همه انسانها كه خداوند از عزيزترين بندگان خودش هم صرفنظر نمي كند بايد بدانيم كه با وجود اين همه تفرق تشخيص خود ماست كه مي گوئيم روش ما به اسلام نزديكتر است. قاضي (شورا) نيامده صحت آنرا تاييد كند، همه مدعي اند و همه خود شاكي اند و چون قاضي وجود ندارد هيچكدام نبايد در ناب بودن خود مطمئن و در فاسد كامل و مطلق بودن ديگر برادرانش از خود ترديد و شك نشان ندهد. شرك است اگر بگوئيم كه هر آنچه من مي گويم اسلام است و آنچه شما مي گوئيد غير اسلامي و دو مدعي نسبت به هم حق ندارند يكي از آن دو قاضي گردد. هم مدعي بودن و هم قاضي بودن شرك است، مگر نمي دانيم كه در صورت وجود ((شورا)) است كه ((وحدت )) درست مي شود و هنگام وجود وحدت ((امة واحد)) هم بوجود مي آيد و تنها در اين صورت است كه مي توان ادعا كرد كه آنچه از آن پيروي مي كنيم اسلام ناب و آني است كه تمامي پيامبران عليه السلام و الصلوه مبلغش بوده اند.

مگر نمي دانيم كه تعدد مذاهب و احزاب منجر به تعدد اجتهادات مي گردد و وحدت اجتهادها تنها در مجلس شورا يا پارلمان متحقق مي گردد (ال عمران 105- ال عمران 103- المائده 56-55 مائده 49 جاثيه 18- احزاب 36- نساء 65-60- نور51- 47 بقره 85)

واسلام كار مسلمانان را از كوچكترين مجموعه مانند خانواده تا بزرگترين كه كشور است به ((شوري)) سپرده است. و زماني كه اعلام مي گردد اختلاف امتي رحمة اختلاف در برابر اتفاق است يعني عدم اتفاق نه در برابر تفرق كه نتيجه منفي است، اختلاف در شوراي اولي الامر است كه آن همه نتايج مثبت را به بار مي آورد كه تعدد نظرات باعث پيشرفت و ترقي و برگزيدن بهترين و .. مي گردد. در يك جامعه اسلامي به طور طبيعي در مسائل مختلف اختلاف نظر وجود دارد. و بهترين تضمين جهت فرار از تفرق حتي اگر ستم و اختناق هم نباشد- تنها شورا است و بس كه در قرآن به ((اولي الامر)) هم معروفند. در نتيجه هر مشكلي كه پيش آمد بايد بدون شايعه پراكني و تك روي ابلهانه به اولي الامر مراجعه كرد (حتي با داشتن فكري جديد و روشي نوين كه بعنوان يك ابداع مفيد و كارآمد تلقي مي شود كسي حق ندارد نحله اي براي خود بوجود آورده و از شورا جدا شود و بايد آن را در شوراي اولي الامر مطرح كرده و تابع نظر شورا گردد. (( و اذاجاءهم امر من الامن اوالاخوف …… (نساء 83) مگر نمي دانيم كسي كه اين سه امور را استجابت نمود استجابه رب نموده .

1- اقاموا الصلواه ((صلوة )) فعل ماضي

2- امرهم شورا بينهم ((شوري)) جمله اسميه و ميزان اهميت و نقش آن

3- مما رزقنا هم ينفقون ((زكات)) فعل مضارع

و خداوند اينچنين امر به شورا (متخصصين اهل حل و عقد ) نموده است.

الف :يا ايها الذين امنوا اطيعوالله و اطيعوالرسول  و اولي الامر منكم……… تأويل. (نساء 59)

ب : والذين استجابوا الربهم و اقاموا الصلاه وامرهم شوري بينهم .(شوري 38)

ج : فاعف عنهم و استغفرلهم و شاورهم في الامر(ال عمران 159)

د : و اذا جاءهم امر من الامن و اوالخوف أزاعوا به و لورده الي الرسول و اولي الامر منهم(نساء 83)

با اين وصف : و ما كان لمومن و لامؤمنة اذا قضي الله و رسوله امراً ان يكون لهم الخيرة من امرهم  و من يعص الله و رسوله فقد ضل ضلالاً مبينا ً   (احزاب 36).

بدين تريب شورايي كه بر اساس اجتهاد است خط السير تشريع اسلامي است. و خدا، هر حكمي را كه بدين گونه و از طريق چنان شورايي استخراج و استنباط شود، بعنوان (( دين)) مي پذيرد و آنرا در رديف احكام الهي و (( تبين)) هاي نبوي به حساب مي آورد.

((اطيعوالله و اطيعوالرسول  و اولي الامر منكم)) دليل تكرار ((اطيعوا)) بياني است روشن براي اطاعت مسلمانان از شوري. و هيچ كسي حق ندارد بدون در نظر گرفتن موازين بالا با مواجه شدن با مسأله اي مهم آرام بخش ((امن)) يا ترسناك بدون توجه به عواقب آن به بحث و شايعه پراكني و اظهارنظر پردازند و ……

((و اذا اجاءهم الأمن أوالخوف اذا عوابه!!ولوردّ الي الرسول و اولي امر منهم لعلمه الذين يستنبطونه منهم )) دنباله اين پيام ، تكان دهنده است كه:

((و لولا فضل الله عليكم و رحمته لا تبعتم الشيطان الا قليلاً )) تبعيت از غير حكم و برنامه و روش تعيين شده الهي مساوي با پيروي از شيطان است.

از ياد نبريم زماني كه خداي تعالي مردم را فرمان مي دهد : ((اطيعوالله و اطيعوالرسول  و اولي الامر منكم)) چون مي دانسته كه اولي الامرها هم مصون از خطا و اشتباه نخواهند بود و ممكن است به سبب تخطي از قرآن وسنت صحیح ،باعث بروز اختلافاتي در بين امت شوند. بلافاصله بعد ازآن فرموده: ((و ان تنازعتهم في شيء فردوه الي الله والرسول ان...(نساء 59) ))   

ايمان به فرمان الله با نظارت كتابش ((1)) در گرو حاكم كردن رسول است(النساء59) در نتيجه الله امر كرده با نظارت كتابش ما اتاكم الرسول فخذوه و ما نهاكم       عنه فانتهوا (حشر7).

و به كساني كه از خدا و رسولش اطاعت مي كنند چنين وعده مي دهد (النساء 70-69)

((1)) امام علي عليه السلام فرمود : ………………

از امام صادق روايت كرده اند كه فرموده : ((كل شي مردود الي الكتاب والسنته و كل حديث لا يوافق كتاب الله فهو زخرف)) هرحكمي در نهايت بايد به كتاب خدا و سنت پيامبر باز گردانده شود و هر حديثي كه موافق كتاب خدا نباشد آن حديث مزخرف است (و افي كتاب العقل و العلم باب ماخذ بالسنة و شواهدالكتاب )

به روشني و با ذكر دلايل مبين و كاملاًَ روشن دريافتيم كه اجتهاد و استنباط از قرآن و سنت و مسائل روز از طريق شوري از نظر خدا ((دين)) محسوب مي گردد نه راي شخص يا هر فردي ديگر هر چند دانشمندترين و عالمترين شخص زمان نيز محسوب گردد.

در زمان حال هر جماعت گروه و حزب اسلامي متعهد موحد مترقي نمي تواند و نبايد آزادانه و مستقل و تكرو و بدون در نظر گرفتن مسير حركت عمومي اسلامي در راه تشكيل شوراي اولي الامر جهاني اسلام و هم مسير شدن با آن، به حركت ناآگانه و اجتهادات بدور از بينش صحيح جهاني اسلامي پرداخته و بصورت منطقه اي (همچون گذشته كه ارتباطات انديشه ايي ضعيف و بسيار محدود است) و عمل متناسب با آن پرداخته و هيچ گونه وابستگي به جنبش جهاني اسلام در شرايط اضطرار كنوني نداشته باشد كه خواه ناخواه به شرك مذهب سازي و فرقه گرايي دچار گردد.

در حقيقت و به زبان امروزي تا نيل به وحدت شوراي اولي الامر جهاني اسلام، اصل (( انحصار صلاحيت هر اتحاديه و جماعت و حزب در تصميم گيري مستقل هر هيئت مديره)) ((بدون توجه و در نظر گرفتن اينكه تصميمات بايد در مسير حركت بسوي وحدت و جنبش جهاني باشد را رد نموده و ((اصل فدراليسم)) را به شوراهاي به وجود آمده در مسير وحدت؛ قبول داريم . كه با رد اين اصل، حداقل، باعث تنها و بي پناه ماندن شوراهاي جماعتها و احزاب و سازمانهاي تاسيس شده اسلامي در برابر خيل عظيم و منسجم جاهليت و طاغيان مي گردد و مؤمنين نمي توانند از نيروهاي يكديگر در مواقع لزوم و ضروري استفاده و كمك بگيرند. كه اين زمان و مرگ حقيقي يعني تسليم شدن در برابر جاهليت و يا انحراف از مسير اصيل اسلامي مي باشد كه باز اين هم مرگي است انكار ناپذير و تلف شدن نيروهاي مومن فداكار متعهد و سد شدن در راه وحدت اسلامي و تشكيل (( امة واحده)) كه امر خدا و رسول و يست. يعني مبارزه آگاهانه با حق به خاطرهواي نفس ياقلب.

عزيزان بدانيدوآگاه باشيدكه تلاش مادرجهت گشودن راهي الهي براي برگشت مؤمنين و بخصوص مسلمانان از كوره راهها و بيراهه هاي تفرق، بسوي جاده اصلي امة واحده و هدايت و آزاد شدن از جويبارهاي متفرق و ورود به درياي واحد اسلام مي باشد و مي آموزيم كه همگي به غير حجت بودن سواي كتاب و سنت و شوري و ارجعيت راي ناصواب، اما صميمانه شوراي مقبول، بر صواب ديگران، در امور اجرائي مربوط به حركت اسلامي ، فرد را ملزم به تبعيت مقبول بنمائيم.

بدين ترتيب و از ديدگاهي ديگر و براساس راي كنوني، ما نه تنها مردم عادي را در جريان خبرها و وقايع ناخوشايند تفرقه هاي باطل و بدون نتيجه (براي زمان حال) قرار نمي دهيم، بلكه شنيدن آن را نيز برای ايشان ممنوع اعلام مي داريم، چون، تصميم گرفته ايم كه ((امة واحده)) شويم و قويترين ابزار يعني شورا را برگزيده ايم براي خودمان و ديگر مردمان.

الف: واقع گرايي

ب : عمل گرايي

ج : و اهميت پيروزي و موفقيت را مي آموزيم كه به آساني شكست را براي خود و يا ديگران نمي پذيريم. و يأس و نااميدي در قاموس مبارزاتي ما به كلي لگد كوب و منهدم گرديده و جايگاه مخرب خود را قطعاً از دست داده است. در يك جمع بندي اساسي اظهار مي داريم:

هيچ كس حق ندارد دربارة مذاهب برادر و جمعيتهاي مبارز مؤمن و يا اسلامي مبارز قضاوتي اغراق آميز، منحرف و مسخ شده بنمايد و هر گاه يك مسلمان و يا يك ائتلاف اسلامي و انقلابي حنبه هاي منفي هم داشته باشد باز نبايد آنرا با دشمن در يك رديف نهاد و آنرا به سوي مستبدين خون آشام سوق داد.

مسلمين و مؤمنين نبايد در رفتارشان نسبت به ديگر مؤمنين و احزاب مسلمان برادر با پيشداوري و يا ذهنيگري روبرو شوند. جنبش اسلامي ضروري مي داند كه با وجود اختلاف نظر نيز، درباره مومنين و احزاب و جنبشهاي برادر استنتاجي سبكسرانه نكند. به پيشينه آنها مي نگرد، مدت زمان معيني آنها را مورد آزمايش قرار مي دهد، هر گاه ، عليه دشمن دين و مردم ستمديده ايستادگي نمايند، از جنبش آزاديبخش اسلامي پشتيباني كنند مي توانيم با آنها متحد شويم ما بايد موضع فعالي بگيريم و جنبه هاي منفي آنها را مورد انتقاد قرار دهيم تا اصلاح كنند. در عين حال به جنبه هاي مثبت آنها ارج نهيم و از آنها پشتيباني نمائيم. فقط در اينصورت مي توان قدرت جنبش اسلامي را تقويت كرد و بر مستبدين استثمار گر باز هم ضربات  نيرومندتري وارد كرد.

(( كوته انديشان)) انقلابي ما كه واقعيتهاي دگرگون شده را مورد توجه قرار نمي دهند بطور دگماتيك تزهاي منفرد ((اسلامي)) را تكرار مي كنند و با راه حلهاي ما و راي انقلابي ما ،انسانها را به اقدامات افراطي وادار مي نمايند. علاوه بر آن جنبش اسلامي را از انبوه مردم جدا مي سازد، نيروهاي انقلابي را منشعب و پراكنده مي سازد و غير ممكن مي سازد ضربه عمده عليه دشمن عمده متمركز و وارد شود.

 ما نبايد با در پيش گرفتن مبارزه عليه ((قاصرين)) اشتباه معمول خودشان را مرتكب شده و يكپارچگي را انكار كنيم، همچنين نبايد با در پيش گرفتن دفاع از يكپارچگي به خطهاي تظاهر و عوامفريبي درافتيم كه با صرفنظر كردن مبارزه عليه ، كوته انديشان و قاصرين ، تظاهر مي كنند. جنبش اسلامي به مبارزه آشتي ناپذير و بي اماني عليه هر دو گروه پرداخته.

 براي دفاع از وحدت مؤمنين و مسلمين و يكپارچگي جنبش اسلامي از هيچ تلاشي فرو گذاري نخواهد كرد. و اين در حالي است كه مؤتلفين ضد اسلامي از شكافهاي موجود در يكپارچگي جنبشهاي اسلامي استفاده مي كنند تا تجاوزات و عمليات راهزنانه اشان را بر سر مردم ستمديده و سرزمينهاي زير سلطه بيش از پيش تشديد كنند.

ما بايد دقيقاً بين دشمنان، و دوستاني كه مرتكب اشتباه شده اند فرق بگذاريم: دشمن را بايد كوبيد و دوستاني را كه مرتكب اشتباه شده اند را بايد با كمك  ((انتقاد)) به راه راست هدايت نمود. با اين روش بايد نيروهاي كليه دوستان با هم متحد شود تا عليه دشمنان عمده مبارزه كرد.

اين جنبشها و مذاهب و تفسيرها البته نظرات مختلفي دارند و موضعگيري آنها نسبت به مسائل مختلف نيز گونه گونه است و از نظر اعضاء تشكيل دهنده بغرنج مي باشند. ولي آنها بر جمعيت وسيعي تاثير مي گذارند براي اينكه جماعتهاي بيشتري را به مبارزه ضد استبدادي  و ضد بي عدالتي كشانيد جنبش اسلامي نبايد اتحاد مشترك با اين جمعيتها، تحت رهبري خود را رد كند. مومنين نبايد فقط به موارد اختلاف نظر چشم دوزند بلكه بايد نكات مشترك بي اندازه مؤثر و قوي در تفسيرها را نيز مورد توجه قرار دهند.

هرگاه مسلمين كناره گيري كنند تداوم انقلاب اسلامي غير ممكن است . ما با اتحادهاي مشتركي همراه با تفسيرهاي مختلف اسلامي مي توانيم به مردماني كه تحت هدايت آنان قرار دارند نزديك شويم و مي توانيم بر آنها تاثير گذاشته آنانرا براي مبارزه مشترك بسيج كنيم. رد كردن اينگونه اتحادهاي مشترك ضد بي عدالتي و ضد استثماري به مفهوم بريدن از مردم و به راه جدا گام نهادن است. و در حقيقت چنين كاري فقط نتايجي وخيم خواهد داشت كه به تضعيف مبارزه جنبش اسلامي منجر خواهد شد.                           مؤمنين به هيچ وجه مجاز نيستند تنگ نظر باشند. ما بايد كلية نيروهائي را كه مخالف نيروهاي اهريمني هستند گرد هم جمع كنيم و با نيروي متحد مبارزه عليه بي عدالتي، استثمار، استكبار، اتراف و استضعاف و فقر را گسترش دهيم. همچنين بايد حتي الامكان متحدين بيشتري بيابيم و حتي اگر آنها قاطع و استوار نباشند باز بايد جبهه متحدي را گسترش دهيم، نيروي ضد دين و ضد مردمي را حداكثر منفرد سازيم و ضربات مشتركي بر او وارد سازيم. اين است شيوه اساسي استراتژي و تاكتيك مؤمنين در حال حاضر.

ما با در نظر گرفتن تجربيات تاريخي جنبش اسلامي مي توانيم مبارزه مشترك و متحد اسلامي پرتواني را با استفاده از كليه امكانات حتي ناچيزترين آنها شكوفا سازيم. در ميان آنهائي كه عليه استكبار و اتراف و براي پشتيباني از مؤمنين و امة واحده و كمك به تولد دوباره آن به پا مي خيزند البته افراد گوناگوني ممكن است وجود داشته باشند شايد دموكراتهاي ليبرال يا نئوليبرال جدا از مردم، كمونيستها و خائنين مسلح و فكري كه در اختيار دشمنند، از خطاهاي سابق خود پشيمان شوند و راه راستين مبارزه مردمي را در پيش گرفته و از حق مسلم و قطعي ملت مسلمان خود پشتيباني كنند تا بدين ترتيب جبران اشتباهات خود را بكنند. برخي نيز شايد ناگزير شوند تحت فشار و تاثير افكار عمومي ملت خود و ديگر مؤمنين و يا مسلمين جهان به مبارزه اسلامي بپيوندند و به هر حال علتش هرچه باشد باز ضرورت دارد كليه اين نيروها را در مبارزة مشتركي عليه اين دشمن خون آشام و هم پيمانان استعمارگرش كشانيد.

هرگاه كسي بخواهد خطاها و اشتباهات گذشته اش را دست كم در مورد مسئله اسلام و ملت ستمديده خود تصحيح كند بي ترديد امر خوبيست كه فقط مي توان از آن استقبال نمود و هرگاه كسي حتي تحت تاثير افكار عمومي اجباراً ناگزير شود عليه دشمن خدانشناس ملتهاي اسلامي و ملت خود بپاخيزد و از مسئله همنوعان به استضعاف كشيده خود پشتيباني نمايد باز هم در اينصورت به هيچ وجه زيان بخش نخواهد بود.                                                          

ما بايد در برنامه هایمان تامل كنيم، آنانكه از مبارزه اسلامي خود را كنار مي كشند در اين مبارزه شركتشان دهيم و با آنان كه در اين جنبش عمومي و بنيادي دست روي دست مي گذارند فعالانه روبرو شويم. در عين حال در جريان مبارزه مشترك ضد استكبار و اتراف است كه مرز بين يك مبارز واقعي  ويك پندارباف حقه باز سخن سرا و مرز ميان اسلام و غير اسلام آشكارتر مي گردد. در جريان مبارزه واقعي است كه آشكار مي گردد چه كسي عليه دشمن قسم خورده خونخوار صادقانه مبارزه مي كند و چه كسي رختخواب راترجيح
مي دهد و چه كسي از حقوق حقه ملت مسلمان خود پشتيباني مي كند و به آن كمك مي كند و چه كسي به آن پشت نموده و در توهمات خود به پيش مي تازد.

در جريان تحقق بخشيدن به اتحادهاي مشترك، مؤمنين بايد هميشه بر اين مسئله اساسي واقف بوده و مراعات نمايند: كه در مبارزه بايد با هم متحد شد تا در جريان وحدت، مبارزه مشتركي را انجام داد. اتحادهايي كه ما طرفدار آنها هستيم به معناي تجمع نابخردانه و سازش بدون برنامه نيست. ما طرفدار آنيم كه با رعايت اصول اسلامي با نيروهاي ضداستکباری همگام شده و نيروها را در مبارزه عليه نيروهاي اهريمني و در پشتيباني از ملتهاي مسلمان و كمك به آن با هم متحد كنيم.

در جريان گسترش مبارزه اسلامي مشترك و توفنده ، ضمناً اين ضرورت پيش مي آيد كه عناصر محدودبين، قاصر و يا افراطي و يا سازشكار را مورد انتقاد قرار داده و اين خصلتهاي ناپسند را طرد كنيم. از عناصر ضد دشمن پشتيباني كنيم و آن را ترغيب نمائيم.

تكيه كردن گرايشهاي مذهبي و تفسيري بر استقلال فكري محدود خويش يكي از مسائل مهم جنبش اسلامي است. فقط هنگامي كه استقلال كليه گرايشهاي تفسيري از دين تضمين يابد، هر گروه و يا حزب خواهد توانست در روند اتحاد با خيزش توفنده اسلامي ياري رسانده پيروزي را تسريع بخشد.

استقلال در انديشه و آزادي در بيان حق قابل احترام و  خدشه ناپذير هر يك از گرايشهاي اسلامي و غير اسلامي است و هيچ كس حق ندارد به آن تعرض كند. هر تفسيري نيز به سهم خود مؤظف است به استقلال ساير تفاسير اسلامي احترام گذارد. احترام گذاردن به استقلال شرط مقدم و مبناي يكپارچگي مسلمين و همكاري بين آنهاست امر يكپارچگي و همكاري بين تفاسير برادر فقط هنگامي مي تواند واقعاً اختياري، پايدار و صميمانه باشد كه كلية تفاسير و گرايشهاي مذهبي متقابلاً استقلال يكديگر را رعايت كنند. اگر اين اصل اساسي زير پا نهاده شود مسائل بغرنجي بين تفاسير برادر بوجود
مي آيد. و يكپارچگي جنبش اسلامي از بين رفته، مشكلات جدي بر سر راه جنبش پيشرونده بيداري اسلامي پديد خواهد آمد.

در ساليان اخير و شايد هم بتوان گفت و قطعاً درست است، در قرنهاي اخير در جنبش و سيل خروشان و ظلم برافكن اسلامي اين اصل در مناسبات بين تفاسير اسلامي زيرپا نهاده شده است. از اين رو در جنبش بين المللي و حتي منطقه اي اسلامي مسائل بغرنجي پديد آمده است و موانع جدي بر سر راه تحقق بخشيدن به امر يكپارچگي فرق و تفاسير برادر بوجود آمده است . كليه گرايشات و تفاسير بايد متقابلاً به يكديگر احترام گذارند و در اين راستا موضع (( تساوي حقوق)) بگيرند، آنها بايد مشتركاً تلاش ورزند تا مناسبات اسلامي باقي و برجا بماند. كليه گرايشات و تفاسير اسلامي و انقلابي ، با حقوقي يكسان به مثابة عضوي از جنبش اسلامي و انقلابي به ((اسلام)) ياري مي رسانند.

بدانيم تنها راهنماي كردار و رفتار مسلمين ملت ما اسلام است. و خط مشي و سياست جنبش بيداري اسلامي بر اساس كاربرد خلاق ((اسلام)) با در نظر گرفتن شرايط خاص سرزمين خودمان تنظيم شده است. جز اين، براي ما ايدئولوژي ، جهانبيني و تئوري رهبري ديگري نمي تواند وجود داشته باشد. مومنين نبايد هرگز نسبت ديگر تفاسير و گرايشات برادر رفتار اغراق آميز داشته و انديشه هاي خود را بر ساير فرق تحميل نمايند. بين تفاسير و گرايشات اسلامي نبايد تحميل كرد كه گرايش و تفسيري ساير تفاسير و گرايشات را تحت فشار قرار دهد. يا اينكه در امور داخلي آنان دخالت نمايد، چون تابع اراده آنها نيستند و از آنان پيروي محض نمي كنند.

 با اين وجود با قرنها تجربه و سيه روزي براي كليه مسلمين، امروز هم ، در جنبش اسلامي، در بسياري از نقاط، هنوز پديده هائي وجود دارد كه نشان مي دهد برخي از فرق و تفاسير بينشها و خط مشي دروني خود را به تفاسير و گرايشات ديگر تحميل مي كنند. بر آنها فشار مي آورند و در امور فردي و شخصي آنها دخالت مي نمايند. زيرا اين تفاسير نمي خواهند بينشها و خط مشي هاي فردي و دروني آنان را كه خيلي جزئي هم هستند بپذيرند. البته ملت ما نيز از اين قاعده مستثني نبوده و تجربيات تلخي داشته است . اما جنبش بيداري اسلامي لگد جانانه اي بر عناصر فرقه ساز فرقه پرست و ضد وحدت زده و تفكر و انديشه اشان را از خود دور ساخته و بيرون رانده است. چون در اين زمان ديگر با وجود تجربيات متعدد، تلخ و وحشتناك گذشته و زمان حاضر تحملش براي بيداري اسلامي دشوار است. با وجود اين بايد مسئله را براساس خواسته هاي اسلامي انقلاب و تمايل به استحكام و يكپارچگي در درون جنبش حل كرد.

گرايشات اسلامي بايد مشتركاً در مورد مسائل مهم كه مورد توجه همه آنهاست بر اساس ارزيابي و نتيجه گيري هاي مشتركي كه با هم به توافق رسيده اند، تصميم بگيرند و عمل كنند. فقط بدين ترتيب وحدت اراده و عمل تضمين خواهد شد

 هيچ گرايش انقلابي حق ندارد كه در مناسبات با گرايشات برادر به ((ذهنيگري)) درافتد. مؤمنين نبايد سبكسرانه در مورد گرايشات اسلامي برادر قضاوت كنند. و بخاطر اينكه تفسيري در امور فردي خود به حرف آنها گوش نمي دهد و نظرهاي ديگري از دين دارد نسبت به او با پيش داوري برخوردار نمايند.

 هيچ مومني مجاز نيست رفتار و كردار تفاسير برادر را فقط از اين رو چون مثلاً با  نظر آنها توافق ندارد با ((اسلام)) متضاد تلقي كند.

همچنين هيچكس حق ندارد و مجاز نيست كه بر تفاسير و گرايشات برادري كه در پاره اي از مسائل جزئي فردي موضع مستقلي دارند از روي هوي و هوس برچسب زند. برخي به جنبش بيداري اسلامي و به برخي از تفاسير اتيكت هائي مانند، وهابي، برلوي، اخواني، مكتبي، جماعت تبليغي، درويش منشي، صوفي صفتي و مي زنند. كه اينها لاطائلات و اراجيفي بيش نيستند.

 جنبش بيداري اسلامي قاطعانه فقط از (( اسلام )) دفاع مي كند از اين رو ما مسلمين عليه كليه گزارشات و نظرات منحرف كننده و رنگارنگ به پا خاسته ايم و عليه آنها مبارزه مي كنيم.

 مومنين نبايد اغراق كنند و هر آنچه را كه خودشان انجام مي دهند درست بدانند و آنچه ديگران انجام مي دهند نادرست تلقي كنند.  بين مجاهديني كه براي امر مشتركي مبارزه مي كنند نبايد چنين نمودها و تظاهرات بسيار ناسالم را تحمل كرد. راهنماي كليه مسلمين جهان (( قرآن ، سنت صحيح ،روش سابقون الاولون وشورا)) است. با وجود اين آنها مي توانند بدليل عدم وجود شوراي اولي الامر جهاني اسلام، كم و بيش تفاسير مختلف در مورد اين يا آن مسئله جزئي اختلاف داشته باشند. ولي در اين موارد نيز بايد نسبت به يكديگر با حسن تفاهم روبرو شده و صادقانه مسائل را مشتركاً مطرح سازند و براي يكپارچگي تلاش ورزند. چنين رفتاري يك وظيفه ديني است كه كليه مسلمين بايد نسبت به يكديگر رعايت نمايند.

ما نمي خواهيم در ((طرف)) كسي قرار گيريم. اگر كسي از ما بپرسد شما در كدام ((طرف)) قرار داريد پاسخ خواهيم داد ما در موضع اسلام و در موضع انقلاب اسلامي قرار داريم. و بر اين باوريم كه يك خط مشي يكسان و همگون در جنبش اسلامي به هيچ وجه تنوع برداشتها و تفاسير را نفي نمي كند.

مسلمين بايد روحيه ((عظمت طلبي)) را در درون جنبش اسلامي مهار كنند. درست به هنگامي كه روحيه عظمت طلبي سركوب شود آنگاه آزادي كليه تفاسير و برداشتها بطور يقين و اطمينان بخش تضمين خواهد شد و مناسبات بين تفاسير اسلامي برادر مي تواند در مسير سالمي بسط و گسترش يابد. يك مسلمان و مؤمن نبايد كوركورانه بي آنكه از خود اعتقادي داشته باشد از ديگران پيروي نمايد. ما ديگر عاقل تر از آنيم كه در طول اين همه سال تجربه انقلابي و مبارزاتي جهان اسلام در گذشته و حال به اين امر واقف نشده باشيم كه ((دفاع از معتقدات خود و مبارزه سرسختانه بخاطر آن يكي از خصائص اصيل مسلمانان مي باشد.)) و بايد براساس اصول اسلامي و با در نظر گرفتن شرايط موجود و واقعي جهان اسلام و سرزمينمان خط مشي و سياست خود را بطور مستقل تعيين نمائيم و اجرا كنيم تا بدين ترتيب امر انقلاب و ساختمان سرزمينمان را به پيش بريم.

ما به مثابه يك مسلمان روحيه جناحي طلبي و گرايشات ناسيوناليستي را بطور قاطع رد مي كنيم. ما به روحيه همكاري و همبستگي بين مؤمنين و مسلمين فوق العاده ارج مي نهيم. ما به تجربيات ديگر جنبشهاي اسلامي احترام مي گذاريم و ضروري مي دانيم كه از يكديگر بياموزيم.

 متحد شدن با يكديگر و همكاري بر اساس حقوق يكسان و تحكيم ابراز همبستگي اسلامي، خط مشي درستي است كه جنبش بيداري اسلامي در مناسباتش با مسلمين و حتي مؤمنين غيرمسلمان بي ترديد در پيش گرفته است.

 اين خط مشي نه فقط با انقلاب  ساختمان سرزمين ما بلكه با خواسته هاي جنبش ساير ملل اسلامي و مؤمنين غير مسلمان نيز كاملاًُ منطبق است. همچنين اين خط مشي كمكي است به بر طرف ساختن مشكلاتي كه امروز در جنبش اسلامي پديد آمده است و نائل شدن به يكپارچگي واقعي . جريان و سير تكامل اوضاع انقلابي جهان اسلام و يك سلسله وقايع كه در ساليان اخير در جنبشهاي اسلامي بوقوع پيوسته اند بار ديگر به وضوح نشان داد كه خط مشي و سياست جنبش بيداري اسلامي صحيح است.

در حال حاضر موقعيت بين المللي ما بسيار بغرنج است. جهانخواران در راس آنان امپرياليستهاي خارجي به سرکردگی آمریکا و جنبشهاي شبه انقلابي مرتدین  فريب خورده داخلي، پيوسته خشمناكتر تلاش مي ورزند جنبش انقلابي و اسلامي در حال رشد ملت ما را سركوب و موقعيت بين المللي را بي اندازه و خيم تر كنند.

در جهان اسلام  و در درون جنبش آزاديبخش اسلامي بسياري از مسائل بغرنج پديدار شده و بين احزاب انقلابي و اسلامي وحدت وجود ندارد. اين اوضاع موانع معيني بر سر راه شكوفائي جنبش انقلابي جهان اسلام بوجودآورده و ناگريز بر انقلاب و ساختمان سرزمين ما تاثير مي گذارد.

ما بايد اوضاع كنوني و موقعيت داخلي جنبش بين المللي اسلامي را دقيقاً تجزيه و تحليل كنيم. بايد شناخت درستي از آن داشته باشيم و آنرا صحيح ارزيابي كنيم. ما بايد جهت و مسير خود را براي فعاليتهاي اسلامي داخلي و خارجي جنبش متناسب با موقعيتي كه پديد آمده تعيين نمائيم و قاطعانه در آن گام بنهيم. همچنين ما بايد كليه اعضاء جنبش و تمام مومنين را از نظر جهانبيني اسلامي نيرومندانه مسلح سازيم تا بدين وسيله آنان در هر موقعيتي صميمانه گرد جنبشي باهم متحد شوند و براي پيروزي انقلاب جهاني اسلام قاطعانه مبارزه كنند.

                  

 

والحمدلله رب العالمين

 

والله اكبر

 

ابوحمزه المهاجر هورامی